متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


farhad0000
farhad0000
۱۳۹۵/۰۲/۱۸


آرش
آرش
۱۳۹۵/۰۲/۱۴


hosin2015
hosin2015
۱۳۹۵/۰۱/۱۲

کاش باران بودم

و غم پنجره را می شستم

و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده

از سر عشق ندا می دادم

پاک کن پنجره از دلتنگی

که هوا دلخواه است

گوش کن باران را

که پیامی دارد

دست از غم بردار

زندگی کوتاه است

باز کن پنجره را

روز نو در راه است ..

hosin2015
hosin2015
۱۳۹۵/۰۱/۱۲

دلتنگی مضاعف ...

یعنی ...

غروب باشد و ...

دلتنگی باشد و ...

او نباشد و ...

تو ...

جای او هم ...

به تماشای غروب نشسته باشی ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۱

رفتن پر از درد است
پر از زخم های ریز و درشت
بر روی تن
بگو شلاقت را محکم تر بزن
عادت کردیم
به شلاق های پی در پی
بگو دور تا دورمان را
تا می توانید
تا جان در بدن دارید
پر کنید
از سیم های خاردار
رفتن پر از درد است
رفتن پر از زخم است
نمان...
در سرزمین ظلم نمان
در سرزمین کفر نمان
نمان...
ماندن جایز نیست برو
حتی اگر زخمها
بی شما باشد
عادت می کنی
برای رفتن استخاره جایز نیست
برو...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۱

نقاش چيره دستم و امشب به دست غم
نقشي بديع و دلکش و زيبا کشيده ام
وز جلوه ي جمال دل انگيز روي يار
دنياي ذوق و شعر و هنر آفريده ام
بنهاده ام ز شوق ،به چشمش شرار مهر
شفاف و دلفريب بدان سان که ديده ام
چون خامه ام رسيد به لعلش دلم طپيد
گوئي به آب زمزم و رضوان رسيده ام
تصوير او تمام شد اما دريغ و درد
ديدم که حيف، زحمت بيجا کشيده ام
تصویر زنده بود ،ولی مهر ما نداشت
من نیز دل ز صحبت یاران بریده ام
در چشم دل سياه حبيبم، وفا نبود؟
يا اين که بود مهر و وفا ،من نديده ام
ليکن چگونه ديده بپوشم ز ديدنش
مهرش بدل گرفته و با جان خريده ام
گلزار مهر او که به دل ريشه کرده است
با اشک چشم و خون جگر پروريده ام
من ماندم و (حبيب) و دل زار خويشتن
با ياد دوست گوشه عزلت کشیده ام

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۱

اگر كه گل رود از باغ باغبانان چه كند ؟
چو بي بهار شود با غم خزان چه كند ؟
كسي كه مهر گل از دل نميتواند كند
به باغ خشك در ايام مهرگان چه كند
به گريه زنگ غم از دل بشوي و شادان باش
دل گرفته غم خفته را نهان چه كند ؟


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۱

گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی
دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی
در آن سکوت جانفزار از عرش می آید صدا
گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۱

بار الها بال پروازم ببخش
روح آزاد سبکتازم ببخش
عاشق بزم تو ام ،راهم بده
عقل روشن ،جان آگاهم بده

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۰

دلم تنگ است از این دنیا چرایش رانمی دانم

من این شعر غم افزا را شبی صدبار می خوانم

چه می خواهم از این دنیا ،از این دنیای افسونگر

قسم برپاکی اشکم جوابم رانمی دانم

شروع کودکی هایم، سرآغاز غمی جانکاه

از آن غم تا به فرداها پراز تشویش ،گریانم

بهار زندگی رامن هزاران بار بوییدم

کنون باغصه می گویم خداوندا پشیمانم

به سوی در گه هستی٬ هزاران بار ٬رو کردم

الهی تابه کی غمگین دراین غم خانه می مانم

خدایا باتو می گویم حدیث کهنه غم را

بگو بامن که سالی چند دراین غم خانه مهمانم

دلم تنگ است از دنیا چرایش رانمی دانم

ولی یک روز این غم را زخود آهسته می رانم