دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

بعضی چیزها چشمتان را می گیرند،

ولی فقط دنبال چیزهایی باشید

که دلتان را می گیرند.

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

زندگی یک اتاق با دو پنجره نیست ، زندگی هزاران پنجره دارد
یادم هست روزی از پنجره نا امیدی به زندگی نگاه کردم
احساس کردم میخواهم گریه کنم
و روز بعد از پنجره امید احساس کردم
میخواهم دنیا را تغییر دهم و دگر روز
از پنجره مهربانی احساس کردم همه را دوست دارم ،
اما عمر کوتاه است فرصت نگاه کردن
از تمامی پنجره های زندگی را ندارم
تصمیم گرفته ام فقط از یک پنجره به زندگی نگاه کنم
و آن هم پنجره عشق ،
چون این پنجره روبه خدا باز میشود
هر روز میخواهم خدا را ببینم با او حرف بزنم ،
آن طرف پنجره خدا مرا می نگرد !!!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

اگر کسی خوبی های تو را فراموش کرد،
تو خوب بودن را فراموش نکن . . . !!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

دوست تنهای من
من برای تمام حرف های تو
وقت خواهم داشت
و آغوشی
به اندازه ی تمام تنهایی تو
هرگاه دلت گرفت
کافی است چشم باز کنی
تا مرا در کنارت ببینی
خلوت شانه هایم
برای تو …

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

خالق من !
مرا وسیله ای در دستانت قرار بده
تا حامل عشق و شادمانی برای دیگران باشم
و هرگاه به
آنها خدمتی کردم فراموش نکنم
که این دستان توست که به یاریشان شتافته …

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

چه زیباست بی قید و شرط عشق بورزیم
بی قصد و غرض حرف بزنیم
بی دلیل ببخشیم

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی

و دستهای خودت خیس نشود

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

منتظر نباش ...

که کسی برایت گل بیاورد !

خاک را زیر و رو کن ...

بذر را بکار ...

از آن مراقبت کن ...

گل خواهد داد...

AZAD
AZAD
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

شرمی‌ست در نگاه ِ من؛ اما هراس نه
کم‌صحبتم میان شما، کم حواس نه!

چیزی شنیده‌ام که مهم نیست رفتنت

درخواست می‌کنم نروی، التماس نه!

از بی‌ستارگی‌ست دلم آسمانی است

من عابری«فلک»زده‌ام، آس و پاس نه

من می‌روم، تو باز می‌آیی، مسیر ِ ما

با هم موازی است ولیکن مماس نه

پیچیده روزگار ِتو ، از دور واضح است

از عشق خسته می شوی اما خلاص نه!

AZAD
AZAD
۱۳۹۴/۰۸/۱۱

می روی که خوشبخت شوی

و من

حال کودکی را دارم

که نخ بادبادکش پاره شده

مانده ...

برای اوج گرفتنش ذوق کند

یا برای از دست دادنش گریه!