دیوار کاربران


mkhm
mkhm
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

قرآن از دیدگاه دکتر شریعتی: قرآن کتابی است که نام بیش از ۷۰
سوره اش از مسائلانسانی گرفته شده است،و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش
از عبادات! آن هم حج و نماز! کتابی است کهشماره آیات جهادش
با آیات عبادتش قابل قیاس نیست... این کتاب از آن روزی که به حیله
دشمن و به جهلدوست لای آن را بستند،لایه اش مصرف پیدا کرد
و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام
که این کتاب را _ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای
تقدیس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت،از وقتی که دیگر درمان
دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند،
وسیله شفای امراض جسمی چوندرد کمر و بادشانه و ... شد
و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره،
اینکه می بینی؛اکنون در خدمت اموات قرارش داده اندو نثار روح ارواح
گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوشمی رسد.
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در
کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند: " چه کسی مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده

mkhm
mkhm
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

بعد از اینکه امام حسین حجّش را ناتمام گذاشت و بیرون
رفت کسانی که ماندند و مناسک حج!انجام دادند،
چرخش اینها دور کعبه با
چرخش کسانی که دور دربار سبز دمشق (دربار معاویه)
میگردیدند یکسان است!!!!!
وقتی که در صحنه ی حق و باطل نیستی هرکجا که
میخواهی باش
چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب هیچ فرقی نمیکند

mkhm
mkhm
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

شگفتا! وقتی که بود نمی دیدم،
وقتی می‌خواند نمی شنیدم...
وقتی دیدم که نبود...
وقتی شنیدم که نخواند...!
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد وزلال،
در برابرت، می جوشد و می خواند و می نالد،
تشنه آتش باشی و نه آب ...
و چشمه که خشکید،
چشمه از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی بخار شد
و به هوا رفت،
و آتش، کویر را تافت
و در خود گداخت
و از زمین آتش روئید
و از آسمان بارید
تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش،
و بعد ِعمری گداختن
از غم ِنبودن کسی که،
تا بود،
از غم نبودن تو می‌گداخت.
و تو آموختی که آنچه دو روح خویشاوند را،
در غربت این آسمان و زمینٍ بی‌درد،
دردمند می دارد و نیازمند
و بی تاب یکدیگر می سازد،
دوست داشتن است.
و من در نگاه تو،
ای خویشاوندِ بزرگ من،
ای که در سیمایت هراس غربت پیدا بود
و در ارتعاش پراضطراب سُخنت،
شوق فرار پدیدار
دیدم که تو تبعیدی این زمینی!
و اکنون تو با مرگ رفته‌ای ومن اینجا
تنها به این امید دم میزنم
که با هر نفسی گامی به تو نزدیک تر می شوم...
و این زندگی من است...

آرش
آرش
۱۳۹۴/۰۸/۱۸


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

رسیدن آداب دارد.
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی
باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی
که آرزویت بوده برسی …
وقتی رسیدی باید حواست باشد
تمام نشوی!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

چه در کار ، چه در عشق ،

هرگز نگویید " هنوز وقت است " یا " شاید دفعه ی بعد " !
زیرا مفهومی وجود دارد به نام " دیر شدن " !
به قول شاعر " خیلی زود دیر میشه "
پس تا بیش از این دیر نشده از گفتن "دوستت دارم ",

"معذرت میخواهم" ,"دلم برایت تنگ شده "و……

به عزیزانتان دریغ نکنید ,

چرا که یکی از راه کارهای آرامش و شاد زیستن همین است

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

ساده باش ؛
اما ساده قضاوت نکن نیمه ی پنهان آدم ها را !
ساده زندگی کن ؛
اما ساده عبور نکن از دنیایی که تنها یکبار تجربه اش می کنی !
ساده لبخند بزن ؛
اما ساده نخند به کسی که عمق معنایش را نمی فهمی !
ساده بازگرد ؛
اما هرگز برنگرد به دنیای او که به زخم زدنت عادت کرده

(حتی اگر شاهرگ حیاتت را در دستانش یافتی)

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

همیشه با اونی باش
که باعث بشه
حس کنی
بهترینی…..!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

سبقت از سایه ها به بیشتر دویدن نیست !

به سوی نور

که باشی سایه ها در پس تواند

حتی آنگاه که ایستاده ایی …

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۱۷

یادتان باشد...

همیشه یادتان باشد که به طریقی شما فرشته کسی هستید
حتی اگر آن را ندانید او دوستتان دارد و به شما فکر میکند
حتی اگر هر روز نشنوید ایمان داشته باشید
که اطرافتان مملو از عشق است
حتی اگر آن را حس نکنید
شما تنها نیستید.