دشمنیها کاش پایان میگرفت

دوستی در سینه سامان میگرفت

چشمها از یکدلی لبریز بود

قلبها در چهره ها جان میگرفت

بی وفایی در رفاقتها نبود

دستها با عشق پیمان میگرفت

تا که یاری هم اگر پرواز کرد

چشمها از غصه باران میگرفت

کاش زین دنیای فانی عاقبت

زندگی با عشق پایان میگرفت

مسیح آسمانی

همیشـهسکــــــــوت نشانه ی تاییــــد حرف طــــــــــرف مقــابل نیستـــــــــــ

گاهی نشانـــــه ی قطـــــــع امیـــــد از ســــطح شــــــــعـــور اوســـــت

همیشـه سکــــــــوت نشانه ی تاییــــد حرف طــــــــــرف مقــابل نیستـــــــــــ

گاهی نشانـــــه ی قطـــــــع امیـــــد از ســــطح شــــــــعـــور اوســـــت

به سلامتی هر کسی که عاشقه

پسره تعریف میکرد:

تو حیات دانشگاه یه نفر یقه پیـرهنمو گرفت، فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد.

بچه‌ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد میکشیدن....... قــورتــش بـده....چون هیکلم بزرگ بود.

اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم...باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع میکردم.

بالاخره یه خراش کوچیکی رو صورتم افتاد.

فرداش خواهرش به من گفت حداقل تو هم یه مشت میزدی؟!!!

روم نشد بهش بگم....آخـــ ــــ ـه چشـمــــ ـــ ـاش شبیــــ ـه تــو بــــ ـود...

آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست

یوسف عوض شده ست،زلیخا عوض شده ست

سرهمچنان به سجده فرو برده ام ولی

در عشق سالهاست که فتوا عوض شده ست!

خوکن به قیامت که به ساحل نمی رسیم

خوکن که جای ساحل و دریا عوض شده ست

آن باوفا کبوتر جلدی که پرکشید

اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ست!!

حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق

من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست!!!

دل نده . . .

دل نده ... به آدمها دل نده ...
توکه از خدایشان عاشق تر نیستی !!!!!!!
آنها خدای خود را به نیمه نانی میفروشند و تو را به نیمه شبی .......... !!!!!!

خسته از روزهای تکراری افسرده از بازی روزگار

دل زده از مردم دنیا آزرده خاطر از همه

شکست های پی در پی

و . .. . و . .. . و . .. . و . .. . و
اینها همه تاوان است

تاوان یک نگاه

یک نگاه و لرزش دل

کاش فرصت برای امتحان کردن وجود داشت

چند وقتـےست

هر چـہ مـےگردم

هیچ حرفـے بهتر از سُکوت پیدا نـِمـےکنم

نگآهم امٌـآ . . .

گاهـے حرف مـے زند

گاهـے فریــآد مـےکشد

و من همیشـہ بـہ دنبال کسـے مـےگردم

کـہ بفهمد

این نگآه خستـہ

چـہ مـےخوآهد بگوید....

تومرا می فهمی ...

من تورا می خواهم ...

و همین ساده ترین قصه یک انسان است ...

تومرامی خوانی ...

من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم ...

و تو هم می دانی...

تا ابد در دل من می مانی ..

ایـــــنـجــا همــه تــــــنهـان !

امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن !

مـــتـوجـّـه نــــشـدن !