توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
ذره ای عشق نمی بینم
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
- نمايش ها : 257
در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم
چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم
دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید
شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم
گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد
نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم
تصویری از تبعیض سرد چشمها آری
در این برودت ذره ای گرما نمی بینم
در منطق این نیمه آدمهای قلابی
جایی برای عشق هم حتی نمی بینم
نظرات دیوار ها
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبحگاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است.
مهدی
خودت گفتی شعرش رو ؟؟
بسیار عالی
درودها بر شما
مرسی