بلاگ كاربران


  • تا به كي بايد رفت

  •   تا به كي بايد رفت از دياري به ديار ديگر نتوانم ‚ نتوانم جستن هر زمان عشقي و ياري ديگر كاش ما آن دو پرستو بوديم كه همه عمر سفر مي كرديم از بهاري به بهاري ديگر  
  • در سرزمين قد کوتاهان

  •   در سرزمين قد کوتاهان  معيارهاي سنجش هميشه بر مدار صفر سفر کرده اند چرا توقف کنم؟ من از عناصر چهارگانه اطاعت مي کنم و کار تدوين نظامنامه ي قلبم كار حكومت محلي كوران نيست
  • کاش چون پاییز بودم

  •   کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم  کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم  برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد آفتاب دیدگانم سرد میشد
  • فردا اگر ز راه نمي آمد

  •   فردا اگر ز راه نمي آمد من تا ابد كنار تو ميماندم من تا ابد ترانه عشقم را در آفتاب عشق تو ميخواندم
  • آري آغاز دوست داشتن است

  •   آري آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه نا پيداست من به پايان دگر نينديشم كه همين دوست داشتن زيباست
  • تو همان به که نیندیشی

  • تو همان به که نیندیشی به من و درد روانسوزم که من از درد نیاسایم که من از شعله نیفروزم 
  • بخدا غنچه شادی بودم

  •   بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم صد افسوس که لبم باز برآن لب نرسید