توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
فرشته نگهبان
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۱۲/۲۳
- نمايش ها : 347
مردی داشت از خیابان رد میشد، صدایی گفت: ایست!
او ایستاد، همان لحظه آجری جلوی پاش افتاد.
نفس راحتی کشید و به راه افتاد. تا خواست از خیابون رد بشه باز همان صدا گفت: ایست!
همان لحظه ماشینی با سرعت از جلوش رد شد.
او پرسید: تو کیستی؟ ندا آمد: فرشته نگهبانت!
گفت: پس وقتی من داشتم ازدواج می کردم، تو کدوم گوری بودی؟؟!!!!
گفت خبر مرگم دو دقیقه رفتم دستشویی امدم دیدم گند زدی به زندگیت
نظرات دیوار ها
ههههههه