دیوار کاربران


rezaazadd
rezaazadd
۱۳۹۴/۰۴/۱۱

تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند… همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. روی تابلو نوشته بود “بهترین خیاط شهر” دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت ” بهترین خیاط کشور” سومین خیاط نوشت “بهترین خیاط دنیا” چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یه خط کوچک نوشت “بهترین خیاط این کوچه” آری؛ قرار نیست دنیامون رو بزرگ کنیم که توش گم بشیم، تو همون دنیایی که هستیم. میشه خودمون رو بزرگ نشون بدیم!!!

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۱۰

به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار

فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست.......شفای همه مریضا دعا فراموش نشه به خصوص مادر بنده حقیر...

rezaazadd
rezaazadd
۱۳۹۴/۰۴/۱۰

تو برای این به دنیا نیامده ای که بدون دردسر زندگی کنی! آمده ای تا انگیزه داشته باشی و با انگیزه زندگی کنی و خودت را نبازی. سخنان بزرگان و جملات عارفانه

rezaazadd
rezaazadd
۱۳۹۴/۰۴/۱۰

این که عاشق کسی باشی یعنی هیچ،
این که یکی عاشقت باشه یه چیزی،
اما این که عاشق کسی باشی که عاشقته یعنی همه چیز،
یعنی باقی دنیا هیچ . .

ya2120110
ya2120110
۱۳۹۴/۰۴/۰۸

سلام

میشه لطفا سر بزنید

http://www.hamkhone.ir/member/80819/blog/view/213350/

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۴/۰۴/۰۶

http://www.hamkhone.ir/member/71073/blog/view/212525--/

mo26
mo26
۱۳۹۴/۰۴/۰۶

همیشه سعی کن واسه دل خودت زندگی کنی نه واسه چشمای دیگران . . . !
از آدمها در حد توانشون بخواین نه در حد نیازتون !
بذارین آدمها اونی که هستن بمونن . . .

hadi
hadi
۱۳۹۴/۰۴/۰۶

✘یـه دُختَــــر
باید شَبـــیهِ پَروانــــه باشــــه‌
⇦دیدنش زیـــــبا
✘وَلـــے گرِفــــتَنِـــش سَخت
『بسلامتی هرچی دختر پاکه』

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۰۵

شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر
رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر

کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من



از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست

مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست
سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست

مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست
مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست

ایرج جنتی عطایی

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۰۵

سوار یه تاكسي شدم که رانندش خل میزد .به مقصد كه رسيدم گفتم: آقا ممنون. من كنار اون وانت پياده ميشم. يهو وانتي حركت كرد.
.
.
.
.
,الان از اتوبان زنجان براتون پست میزارم ...

میریم ب سمت اردبیل...
جون مادرتون دعا کنین وانتیه حداقل برا نماز وایسته!