دیوار کاربران


shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

امروزت را ، با تکه هاي شکسته ديروز شروع نکن… امروز روز ديگري است !! امروزت را پر از حس خوب کن … حس خوب يعني "کودک ماندن" حس خوب يعني ''تکرار روز تولد" حس خوب يعني "گول نزدن وجدان" حس خوب يعني "بخشيدن ديگران'' حس خوب يعني "برداشتن بار پير زن همسايه" حس خوب يعني "ايستادن روي ترازوي پيرمرد'' حس خوب يعني "نوازش دستان مادر'' حس خوب يعني ''بوسيدن پدر'' حس خوب يعني ''عاشق بودن" و زماني عاشقي ، که حالت خوب باشد و هر روز و هر ساعت و هرلحظه باور داشته باش که شايد فردايي نباشد… پس حس ات را خوب کن ، همين امروز.‌..
صبح قشنگ زمستونیتون بخیروشادی

elnaz2_h
elnaz2_h
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

بابام میگه :
چکار میکنی همیشه کله ت تو گوشیه .
گفتم :
تو کار صادرات واردات هستم .
میگه :
صادرات واردات چی ؟
گفتم :
جوک های این گروهو صادر میکنم به گروهای دگه و جک های اون گروها وارد میکنم به این گروه .
اونم عصبانی شد صادرم کرد تو کوچه
الانم تو پارکم)

leder
leder
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

http://www.hamkhone.ir/member/75109/blog/view/187957/

سلام/ممنون میشم سر بزنید

leder
leder
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

http://www.hamkhone.ir/member/75109/blog/view/187915/

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

یک سنگ کافی است برای شکستن شیشه
یک جمله کافی است برای شکستن قلب
یک بیت کافی است برای عاشق شدن
و یک دوست کافی است برای تمام زندگی

شبتون بخیر

tanin1362
tanin1362
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

با خودتان خوب تا کنید...
با خودتان که خوب تا نکنید روزگار شما را تا میکند، میکند توی پاکت و می اندازد توی صندوق به یک مقصد نامعلوم...
خودت به جان خودت بیفت
خودت خودت را بساز
خودت مواظب خودت باش وگرنه...
"دیگران به تو هر شکلی که دلشان بخواهد میدهند..."

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

نهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت!
رفیق داری…
همــــــــدرد نداری!
.
خانواده داری…
حمــــــــایت نداری!
.
عشق داری…
تکیـــــــــه گاه نداری!
.
مثل همیــــشه….
همه چــــــی داری…
و هیـــــچی نداری!

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

مردی باپدرش در سفر بودکه پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی برای مرده های شما نماز می خواند؟».
چوپان گفت: «ما کسی را برای این کار نداریم».خودم نماز آنها را می خوانم.
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستادویکی دو کلمه زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت:بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خداوند گفتم: “خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار میکنی ؟؟؟؟؟؟
دعا برای رفتگانمان فراموش نشه

★گل بهاری★
★گل بهاری★
۱۳۹۳/۱۲/۰۲

اشک

عنوان بلاگ جدیدمه ممنون میشم سر بزنید

http://www.hamkhone.ir/member/19860/blog/view/187831/


shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۲/۰۲

* وقتی متولد می شوی درِگوشت اذان می خوانند و وقتی می میری برات نماز می خوانند. به راستی زندگی چه قدر کوتاه است فاصله یک اذان تا یک نماز.