توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
شب نامه
- در انتهای کوچه ی شب مردی هراسان می دوید صدای نفس هایش صدای گریه هایش صدای فریاد بغض دارش گوش فلک را کر کرده بود گویی انتهایی نبود بر این ماتم زده و چه بی مهابا و بی رمق عشق را فریاد می زد و در انتهای شب دوباره شمعی خاموش شد چه دیوانه وار پروانه ای سوخت …