دیوار کاربران


mahsa777
mahsa777
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻓـــــﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !
ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔــﺘﻪ ﺍﺳﺖ !
ﺑﻬــــﺎﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺧـــﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﻟـــﺪﺍﺭﯼ ﺩﻫﺪ !
ﻓـــﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ !
ﺗﺎ ﺍﺑـــــﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ !
ﻗﺼﻪ ﺩﻟـــﺪﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﻋــــﺎﺷﻘﯽ !
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﺘﻨــــﻔﺮ ﺷﻮﯼ ! ﺑﺒُــﺮﯼ ! ﺩﻭﺭ ﺷﻮﯼ !
ﺳﺎﯾـــﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﯿــــﺮ ﺑﺰﻧﯽ !
ﺑﺎﺯ ﻫـــﻢ ﻫﺴﺖ ! ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﯾﮑـــــ ﭼﯿﺰﯼ ! ﯾﮏ ﺟــــﺎﯾﯽ !
ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﭘﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺗـﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃـــــﺮﺍﺕ ﺧـــــــــــﻮﺏ !
ﻭ ﻓﻘـــــﻂ !
ﺣـــﺴﺮﺕ ﺑـــــﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﻣﺎﻧــــﺪ

.........................................

+5

helya
helya
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

 

elnaz2_h
elnaz2_h
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

بابام میگه :
چکار میکنی همیشه کله ت تو گوشیه .
گفتم :
تو کار صادرات واردات هستم .
میگه :
صادرات واردات چی ؟
گفتم :
جوک های این گروهو صادر میکنم به گروهای دگه و جک های اون گروها وارد میکنم به این گروه .
اونم عصبانی شد صادرم کرد تو کوچه
الانم تو پارکم)

Alireza92
Alireza92
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

+5

holy
holy
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

کسی هرگز نمیداند چه سازی میزند فردا...
نمیدانم چه شد دیروز...
چه میدانی تو از فردا؟!
همین یک لحظه را دریاب که فردا میشویم تنها...!

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

+5

leder
leder
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

http://www.hamkhone.ir/member/75109/blog/view/187915/

_SahaR_
_SahaR_
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

+5


shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

یک سنگ کافی است برای شکستن شیشه
یک جمله کافی است برای شکستن قلب
یک بیت کافی است برای عاشق شدن
و یک دوست کافی است برای تمام زندگی

شبتون بخیر

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

مردی باپدرش در سفر بودکه پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی برای مرده های شما نماز می خواند؟».
چوپان گفت: «ما کسی را برای این کار نداریم».خودم نماز آنها را می خوانم.
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستادویکی دو کلمه زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت:بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خداوند گفتم: “خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار میکنی ؟؟؟؟؟؟
دعا برای رفتگانمان فراموش نشه