توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
اسم نمیزارم
- تعداد نظرات : 6
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
- نمايش ها : 300
روزی مردی از خدا دو چیز خواست:
یک بروانه و یک گل...
اما چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس و یک کرم بود؛؛؛
مرد غمگین شد...
با خود اندیشید:::
خدا بندگان زیادی دارد،
باید به همه ی آنها توجه کند
و
تصمیم گرفت در این باره سوالی نپرسد...
بعد از مدتی مرد در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر از خار گلی بسیار زیبا روئیده است و آن کرم زشت تبدیل به پروانه ای زیبا شده است...
"راه خدا همواره بهترین راه است "
آنچه می خواهید،
همیشه آنچه نیست که نیاز دارید...
اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید...
خارهای امروز گلهای فردایند...
نظرات دیوار ها
افرین خیلی زیبا بود وبه جا
جالب بود.
ممنون.
مرسی دوست من شاد کردی مارو
تشکر تشکر
مرسی خیلی عالی بود
تشکر تشکر