توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
... هی وا ...
- تعداد نظرات : 17
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵
- نمايش ها : 768
یا هو
در کرانه های وجودم اسبی سرکش
شیهه کنان تمام کرانه ام را می پیماید
پر شور و آتشین .. آرام و قرارش نیست ..
می خواهد که برسد به جایی دور دور دور .. می تازد و می تازد ..
هر چند خوب می داند هیچ مقصدی در کار نیست !
پر از هیچ ! ... همه کرانه است و بس !
اسب سرکش افسار پاره می کند و خیز بلندی بر میدارد
برای پریدن از حصاری که در اطرافش ساخته ام !
هر لحظه می بینمش.. حسش می کنم .. قوی !
حتی گرمای نفس هایش را در وجودم ...
سعی در آرام کردنش دارم .. گاهی هم او مرا سرکش و یاغی می کند ..
من عاشق این لحظه هایم ..
با خود میگویم : سهراب عزیز چه دلنشین گفتی :
اسب حیوان نجیبی است .. بله هست !
حتی اسب آتشین من نیز با تمام جسارتش زیبای عجیبی است.
و دیگر هیچ ! ...
هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــوا
M.A
نظرات دیوار ها
خیلی قشنگ بود هیوا جان
بسیار زیبا و قشنگ بود ابجی هیوی
اهنگش هم بیست
شباهنگام میبینمت در رویا ای داد بر من که در روزگارم نیستی در کنار من ای داد بر من کنون حالم غریب است و افسون شدهی شب که باید خندید بز این روزگارم ای داد بر من
خیلی جالب و بعضا تلخ
ممنون عزیزم
خیلی داری .....
زیبا بود این اسب نجیب
سوختم باران بزن شاید تو خاموش کنی
شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی
مرسی هیوا جان
LIKE
همشهری نوشته خودت بود؟!
زیبا بود
مثل همیشه عالی
چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد.
عالی بود
ممنون
امیرجان شما زیاد خودتو درگیر مفهومش نکن !
چون ذهن آشفته ، آشفته هم میگه !
مرسی هیوا جان
زیبا بود
ابجی یه متنی هم در ادامش واسه توضیح و تفسیرش مینوشتی تا منم میفهمیدم
عالی بود
ممنون
❺ ღ ®
سوختم باران بزن شاید تو خاموش کنی
شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی
اه باران من سراپای وجودم اتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی