دیوار کاربران


mo0hsen
mo0hsen
۱۳۹۳/۱۰/۲۷

کاش می شد خنده را، تکثیر کرد
کاش می شد اشک را، تبخیر کرد
کاش می شد زندگی، تحریر کرد
کاش می شد عذر یک، تقصیر کرد
کاش می شد عشق را، تقدیر کرد
کاش می شد نقص ها، تعمیر کرد
کاش می شد نیمه ها، تکمیل کرد
کاش می شد غصه ها، تقلیل کرد
کاش می شد مهر را، تجلیل کرد
کاش می شد شعر را، تحلیل کرد
کاش می شد دردها، تقسیم کرد
کاش می شد هدیه ها، تقدیم کرد
کاش می شد قفل دلتنگی، شکست
کاش می شد درب تاریکی، گسست
کاش می شد بین مردم، بود و زیست
کاش می شد مثل باران ها، گریست
کاش می شد از مسیر یار، رفت
کاش می شد از پس دیوار، رفت
کاش می شد با دلی خوش، زنده بود
کاش می شد بنده ای، دل زنده بود
کاش می شد با محبت، جان سپرد
کاش می شد بی توقع، بود و مرد

sepideh82taghdir
sepideh82taghdir
۱۳۹۳/۱۰/۲۷

قبل تو، خــونه نبود و بعدِ تو، پنــجره ای نیست... اینطرف که تـو نباشی، اونطرف منظره ای نیست!

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۰/۲۷

پرواز فقط پرندگی می خواهد
بی تابی و شور و سادگی می خواهد
خاک قدم مهدی زهرا(س) بودن
شیدایی و سرسپردگی می خواهد...
***
پیمانه ی عشق سر بکش، جان آمد
در غربت این کویر، باران آمد
شور است می و پیاله اش شیدایی ست
موعود جهان ز قعر دوران آمد
***
یک بار بیا و قصه ی خوابم باش
آرام دل غمین و بی تابم باش
من منتظر صدای پایت هستم
آقا! نفسی بیا و اربابم باش...

:::: یا بقیه الله آجرک الله ::::::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
==========================
+++++

sepehruz
sepehruz
۱۳۹۳/۱۰/۲۷

شعر خودمه.فی البداعه گفتم:
کاش دنیاجوردیگربود
کاش آدماش 1رنگی
پیشه دل خویش می کردند؛
کاش جای سیاست و تزویر
ذره ای صداقت و تدبیر
اندر دل این جماعت بود؛
آه مردم ب ک گویم من
ک بیایید جملگی باهم
عاشق و مهربان و صاف شویم؛
بخدانیست روشنی فکری
پز و تزویر و تمسخر اخلاق؛ریش خاص و گیسوان بلند یا که پوشیدن ساپورت و جراحی دماغ؛
کاش دلهایمان شود یکرنگ؛کاش اشکهایمان شود جاری؛کاش جواب دوستتدارم؛این نبود؛مشت بر دندان
آه؛حرف بسیاراست؛گوش آن ولیک ندیدم من؛
کاش روزی رسد نباشد هیچ
شیر و ببر و پلنگ دلقک سیرک؛
کاش روزی شود ک نندازند
آشغال و تف خود روی زمین؛
کاش من هم میشدم گاوی
کاش اشکاهای من شود کمرنگ
باگریه من نوشتم اینهارا
کاش ازمن نگرددی دلتنگ

ata593
ata593
۱۳۹۳/۱۰/۲۷

پروردگارا من دلسوز نمیخواهم.
.
.
.
.
.
.
.
.
لکسوز میخواهم لکسوز
.
.
با لكسوز دلسوز خودش میاد...

جمله سنكین بود
فردا ابتدایی ها تعطیل

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۰/۲۷

بیا دو باره پاک کن زجاده ها غبار را

به عاشقان نوید ده رسیدن بهار را!

تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو

بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را!

*****

دربزم ولا جام هدایت مهدیست

مقصود زنور بینهایت مهدیست

ثبت است که در جریده ی عالم قدس

گلواژه روشن هدایت مهدیست

:::: یا بقیه الله آجرک الله ::::::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
==========================
+++++

sepehruz
sepehruz
۱۳۹۳/۱۰/۲۶

شعر خودمه.فی البداعه گفتم:
کاش دنیاجوردیگربود
کاش آدماش 1رنگی
پیشه دل خویش می کردند؛
کاش جای سیاست و تزویر
ذره ای صداقت و صافی
اندر دل این جماعت بود؛
آه مردم ب ک گویم من
ک بیایید جملگی باهم
عاشق و مهربان و صاف شویم؛
بخدانیست روشنی فکری
پز و تزویر و تمسخر اخلاق؛ریش خاص و گیسوان بلند یا که پوشیدن ساپورت و جراحی دماغ؛
کاش دلهایمان شود یکرنگ؛کاش اشکهایمان جاری؛کاش جواب دوستتدارم؛این نبود؛مشت بر دندان
آه؛حرف بسیاراست؛گوش آن ولیک ندیدم من؛
کاش روزی رسد نباشد هیچ
شیر و ببر و پلنگ دلقک سیرک؛
کاش روزی شود ک نندازند
آشغال و تف خود روی زمین؛
کاش من هم میشدم گاوی
کاش اشکاهای من شود کمرنگ
باگریه من نوشتم اینهارا
کاش ازمن نگرددی دلتنگ

parni
parni
۱۳۹۳/۱۰/۲۶

ميان پرواز تا پرتاب...

تفاوت از زمين تا آسمان است ...

پرواز که کني ... آنجا مي‌رسي که خودت مي‌خواهي ...

پرتابت که کنند ... آنجا مي‌روي که آنها مي‌خواهند...

پس ... پرواز را بياموز...

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۰/۲۵

ای تیر نگاهت به دل زار کجایی
ای روی گلت شمع شب تار کجایی
آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم
آرام وقرار دل بیمار کجایی
گویم به که مانی که خلایق بشناسند
در مشکل من فاطمه رخسار کجایی
هر جا که تو هستی دل حسرت زده انجاست
خود گو به من خسته گو ای یار کجایی
شاعر: محمد سهرابی

:::: یا بقیه الله آجرک الله ::::::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
==========================
+++++

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۰/۲۴

من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حَجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دلِ من زنده می شود
دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمتِ تو شده این گدا ، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا
ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری
همراه خویش راهی صحرا کنی مرا
تو سفره دارِگریه ماه مُحَرمی
چشمی پُر اشک می شود اعطا کنی مرا ؟
آقا قسم به چادر خاکی مادرت
خواهم شریک گریه ی زهرا کنی مرا
آیا شود که مثلِ شهیدان دمِ وصال
با رویِ غرق خون شده زیبا کنی مرا
بیت الحرام سینه زنان خاک کربلاست
دارم امید مُحرِم آنجا کنی مرا
همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
مسند نشین عرشِ مُعلا کنی مرا
ای روضه خوان تنگ غروب مِنا بیا
پرچم به دوشِ ماتمِ کرب و بلا بیا
حاجی فاطمه شده صحرا نشین خدا
صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا
قاسم نعمتی

:::: یا بقیه الله آجرک الله ::::::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
==========================
+++++