دیوار کاربران


mo0hsen
mo0hsen
۱۳۹۳/۱۲/۲۴

خار خندید
و به گل گفت:
"سلام"
و جوابی نشنید...
خار رنجید،
ولی هیچ نگفت !!
ساعتی چند گذشت...
گل، چه زیبا شده بود!
دست بی رحمی، نزدیک آمد...
گل، سراسیمه ز وحشت افسرد!
لیک،
آن خار،
درآن دست خلید
و گل از مرگ رهید!
صبح فردا که رسید،
خار،
با شبنمی از خواب پرید...
گل،
صمیمانه به او گفت :
"سلام"
گل، اگر خار نداشت ،
دل، اگر بی غم بود،
اگر از بهر کبوتر، قفسی تنگ نبود،
"زندگی، عشق ، اسارت ، قهر و آشتی "
" همه بی معنا بود! "

peymanr39
peymanr39
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

خانمه به شوهرش پیامک میده:

سلام عزیزم، اگه موافقی بریم خونه مامانم عدد “۱”

و اگه میخوای بریم خونه مامانت

سینوس ۲۳به توان ۷ تقسیم بر ۲/۷۶۳ ضربدر ۶۵۷

رادیکال ۵ به توان ۲ تانژانت ۷۸۶ مبنای ۲۱” رو پیامک کن !

جواب شوهر جالبه!

۰/۰۵۷۳۸۷۷۷۳۲۵


niloofaraaneh
niloofaraaneh
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

روزهای رفته , به چوب کبریت های سوخته میمانند, جمع آوری شده در قوطی خویش, هر کاری میخواهی بکن آنها دوباره روشن نمیشوند فقط سیاهی آنها دستت را آلوده میکند , روزهایت را بیهوده نسوزان , روزهایت را دوباره با عشق شروع کن...!!
"روزهایتان پر از عشق"

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!

نازنينا! نفَسى اسبِ تجلّى زين كن

كه زمين، گوش به زنگ ست و زمان، چشم به راه

آفتابا! دمى از ابر برون آ، كه بُوَد

بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه


اللهم عجل لولیک الفرج

:::: یا بقیه الله آجرک الله ::::::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
==========================
+++++

mo0hsen
mo0hsen
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان

مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند

Arman33
Arman33
۱۳۹۳/۱۲/۲۳



تقدیم با احترام
+5
68

melodi2014
melodi2014
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

سلام

پیشاپیش رسیدن سال جدید رو به شما و خونواده محترمتون تبریک میگم ...

امیدوارم سالی پر برکت و سرشار از موفقیت پیشرو داشته باشین ...

ممنون میشم به بلاکای عیدم سر بزنین ...

بوی عید ...
http://www.hamkhone.ir/member/25700/blog/view/192465/

آداب عید نوروز ...

http://www.hamkhone.ir/member/25700/blog/view/192473/

حاجی فیروز ...

http://www.hamkhone.ir/member/25700/blog/view/192476/

+5

mo0hsen
mo0hsen
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

آب آرزو نداشت به غیر از روان شدن
دریا غمی نداشت مگر آسمان شدن
می خواست بال و پر زدن از خویشتن قفس
چندانکه تن رها شدن از خویش و جان شدن
آهن به فکر تیغ شدن بود و برگزید
در رنجبوته های زمان امتحان شدن
تاوان آشیانه به دوشی نوشته داشت
همچون نسیم در چمن گل چمان شدن
آنانکه کینه ور به گروه بدی زدند
قصدی نداشتند به جز مهربان شدن
باران من ! گدایی هر قطره ی تو را
باید نخست در صف دریادلان شدن
با خاک آرزوی قدح گشتن است و بس
و آنگه برای جرعه ای از تو دهان شدن

melodi2014
melodi2014
۱۳۹۳/۱۲/۲۳

چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
پنجه های دست مردم سر برون کرد از جنار
راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند
باغهای پر نگار از داغگاه شهریار

فرخی سیستانی
+5

mo0hsen
mo0hsen
۱۳۹۳/۱۲/۲۲

در کودکی
چراغ اتاق را خاموش می کردم
و زیر نور شمع
با کامیونی پُر از آرزو
در جاده های خیالی سفر می کردم
امروز هم چراغ اتاق را خاموش کرده ام
و زیر نور شمع
با کامیونی پُر از خاطره
در جاده های خیالی سفر می کنم
کدام یک بازی است؟
کدام یک شعر؟...