محمد حسین محمدخانی، اصالتا یزدیست اما در تاریخ ۹ تیرماه ۱۳۶۴درتهران متولد شده است.
محمدحسین سال های دانشجویی خود را در رشتهی مهندسی عمران در یزد سپری کرد و از فعالان بسیج دانشجویی بود.
محمدحسین داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد و سرانجام درتاریخ ۱۶ آبان ۱۳۹۴ طی نبرد با داعش تکفیری درعملیات محرم،به شهادت رسید.
دانشگاه و حال و هوای جوانی
کنکور، محمد حسین را به دانشگاه آزاد اسلامی یزد فرستاد. او کاردانیاش را در رشته عمران در این دانشگاه گرفت. در ترم دوم، خانه کوچکی در یزد اجاره کرد. خانهای که به خاطر عشق او به سیدالشهدا(ع) تبدیل به حسینیه شد و با پرچم و کتیبههای حسینی ، محلی برای برپایی هیئت شد. بعد از مدتی محمدحسین با چند تن از دوستان دانشجوی خود هیئت «علمدار حسین(ع)» را پایهگذاری کردند که برنامههایش در خانه خودش برگزار میشد
روحیه بسیجی پای محمدحسین را در همان روزهای اول به بسیج دانشجویی دانشگاه باز کرد. حضور پررنگ در برنامههای بسیج و روحیه جهادی و توان مدیریتی، باعث شد مسئولیت حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد را به او بسپارند.
در ماههای پایانی دانشجویی، همسری با شرایط خاصی که مدنظر داشت را پیدا کرد و ازدواج کرد.
حضور وی در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام مستعار «حاج عمار» میشناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.
شجاعت و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بیباک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید.
پیکر پاک محمدحسین محمدخانی پس از چند روز به تهران بازگشت و با حضور پر شور و با شکوه دوستان و رفقای دور و نزدیکش در بهشت زهرا(س) و در جوار مزار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.
سر زینب به سلامت ، سر نوکر به درک
شعری که شهید محمدخانی درطول دوران زندگی اش مدام آن را زمزمه می کرد و بعد از شهادتش توسط مادر بزرگوار شهید محمدخانی در محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شد وامام خامنه ای آن را تصحیح کردند:
سر که زد چوبه ی محمل ، دل ما خورد ترک
غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک
وچنان سوخت که بر سر در آن ، این شده حک
سر زینب به سلامت ، سر نوکر به درک
حضرت آقا در جواب این مادر شهید شعر را تصحیح کرده و فرمودند: چرا به درک؟ به فلک!
روحشون شاد
روحشون شاد
ولی چرا به فلک یعنی بد تر از درک؟
ممنون شادی جان
{67}
عزیزم
تواضع شهید بوده که سرمن درمقابل عظمت اهل بیت بی ارزشه واقاخواستن که به این سرارزش بدن وگفتن سربه فلک یعنی سرت دراوج اسمان هاست وباارزشه
تشکرازنظرت ونظرهمه دوستان
روحشون شاد
ولی چرا به فلک یعنی بد تر از درک؟
ممنون شادی جان
روحش در آرامش
روحشون شاد
روح همه ی شهدا شاد
روحشون شاد
شفاعتشون نصیب همه ما