بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    k

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۱/۰۸/۱۷
  • نمايش ها : 465

خسته و در به در شهر غمم شبم از هر چی شبه سیاهتره زندگی زندون سرد کینه هاست رو دلم زخم هزارتا خنجره چی میشد اون دستای کوچیک و گرم رو سرم دست نوازش میکشید بستر تنهایی و سرد منو بوسه گرمی به آتش میکشید چی میشد تو خونه کوچیک من غنچه های گل غم وا نمیشد چی میشد هیچ کسی تنهام نمیذاشت جز خدا هیچ کسی تنها نمیشد من هنوز در به در شهر غمم شبم از هر چی شبه سیاهتره زندگی زندون سرد کینه هاست رو دلم زخم هزارتا خنجره من هنوز در به در شهر غمم ...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !