دیوار کاربران


shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۰/۱۴

ازم پرسیدمنوبیشتردوست داری یازندگیتو؟گفتم زندگیمو!نپرسیدچرا؟بغض کرد،گریه کرد .....رفت!اماهیچ وقت نفهمیدکه همه زندگیم خودش بود.!

sadgirl
sadgirl
۱۳۹۳/۱۰/۱۳

نظر شما درمورد این جمله گاندی چیست ؟

درد من تنهایی نیست؛

بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛

بی عرضگی را صبر

و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند.

+5

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۰/۱۳

یادت ای دوست بخیر

بهترینم خوبی؟

خبری نیست ز تو

روزگارت شیرین

دل من میخواهد

که بدانی بی تو

دلم اندازه دنیا تنگ است...

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۰/۱۱

سلام آقا اجازه بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
استاد عشق! صاحب عالم ! گل بهشت!
باید مشق نام تو را تا ابد نوشت
سالروز آغاز امامت و زعامت حضرت مهدی (عج)
تبریک و تهنیت باد.
==========================
+++++

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۰/۱۰

عشق ان نیست که یک دل به صدیاردهی
عشق ان است که صددل به یک یاردهی

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۰/۰۹

مگرتوباران رادوست نداشتی برگردوببین
اسمان چشمانم رابرایت بارانی کرده ام

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۳/۱۰/۰۸

هرزمان نغمه عشقی است که من میشنوم
ازتوگویاست
مرایاد تومیاندازد
دیگران هرچه بخواهند بگویند
که عشق
بی کم وکاست مرایاد تو میاندازد

omid_110
omid_110
۱۳۹۳/۱۰/۰۸

يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد

تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش

كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد

هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن

بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد

از ديده نهان اما اندر دل من جايش

او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد

با كس نتوانم گفت من راز درون خویش

كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد

مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما

تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد

"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم

یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
==========================
+++++

mrb62
mrb62
۱۳۹۳/۱۰/۰۸

خــــــــــــــــودت باش نه تندیسی که دیگران می خواهند

وقتی روحت را قالب فکر دیگران می کنی .....

زیبا می شوی به چشمشان .....اما

قبول کن تمام مجسمه ها شکستنی هستند در کمال زیبایی....

mrb62
mrb62
۱۳۹۳/۱۰/۰۶

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد‌بینی خود را شکسـت
من مـیـــان جســـم‌ها جــان دیـــده‌ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده‌ام
دیــــده‌ام بــر شـــاخه‌ها احـســـاسـ‌ـها
می‌تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می‌تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است!
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح‌هـا، لبـخند‌هـا، آوازهـــا
ای خــــطوط چهــــره‌ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی‌شـود
مثنوی‌هایـم همــه نو می‌شـود
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می‌دهــد
واژه‌هایـم بوی بـاران می‌دهـــد