متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


به فرشته مهربونی که عاشقش بودم روز تولدش یک لاک صورتی کمرنگ خریدم  با هم روی نیمکت پارک ساعی نشستیم وقتی لاک را بهش دادم پرت کرد و شکست و گفت منو مسخره کردی تنهام گذاشت و رفت بعد من موندم و نیمکت یک نفره پارک و شیشه لاک شکسته و قلب شکسته ام خاطره ای فراموش نشدنی من پول نداشتم تا به فرشته مهربونی که عاشقش بودم یک هدیه گرون قیمت و خوب بخرم اما فرشته مهربون هیچوقت نفهمید که من لاک را خریده بودم تا خودم دستهای ناز و مهربونشو با دستهام بگیرم و لاک بزنم اره لاک بهونه بود تا دستهای ناز و مهربونشو بیشتر لمس کنم تا قلبه عاشقم اروم بگیره

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


صبا
ارسال پاسخ

خب یه انگشتر الماس می خریدی...باور کن میذاشت دستاشو لمس کنی!
راستی اصلا چرا میخواستی به بهونه کادو دستشو لمس کنی؟

صبا
ارسال پاسخ

far :
خسیس اونم نمیخریدی


satari
ارسال پاسخ
far
ارسال پاسخ

خسیس اونم نمیخریدی