متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


انگار سال هاست که در من تنیده ای
انگار جای قلب , تو در من تپیده ای

انگار کودکانه ترین خنده ی مرا
با چشم های تیله ای ات سر کشیده ای

با بوسه های شیشه ای ات از تمام من
لی لی کنان به خانه ی قلبم پریده ای

در این حریم امن بمان و خدای باش....
هرگز چنین خدا شدنی را ندیده ای ....

لبخنده چشم های تو پیغمبر من است
با وحی دست هات مرا آفریده ای ....

آز آسمان چشم تو خورشید می چکد
انگار آرزوی مرا خواب دیده ای ...

شهزاده می شوی و می آیی و می بری
همراه خود مرا دم صبح سپیده ای ...

در بازوان گرم تو , من زنده می شوم
این قلعه های امن که بر من کشیده ای ...

.... پیغمبری ... خدای منی .... شاهزاده ای ...
حتی به جای قلب , تو در من تپیده ای ....

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


صبا
ارسال پاسخ

به به...عالی

sourena69
ارسال پاسخ