بلاگ كاربران


عقل بیهوده سر طرح معما دارد


بازی عشق مگر شاید و اما دارد


با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت


سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد


در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست


آینه تازه از امروز تماشا دارد


بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند 


 قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد


تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است


چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد


عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت


 چه سخن ها که خدا با من تنها دارد



به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mona_rt
ارسال پاسخ
math313
ارسال پاسخ

زیبا بود...ممنون

๓คh๓໐໐໓
ارسال پاسخ

مرســــــــــــــــــــــــــــــی

sourena69
ارسال پاسخ

زیبا بود مرسی