در توان من نیست
گذر کردن از احساسی که
مهر و موم شد به سردی وجدان تو…
دیگر با من معنا نمی شوند
آسودگی و آرامش…
این کلمات فکر نشده
نگارش نشده
فقط گواه لحظه های من بی توست…

روحم چند سالیست
از آن پیر خراباتی ۹۰ ساله سبقت گرفته…
جسمم
خواهان و تسلیم شده…
به رفتن از کیهانی که
تو یک سایه
یک اندازه
به حرمت برگ زردی که
زیر پایت خِش زد،
احساس مرا
لمس نکردی و نخواهی درک کنی…….
خسته ام
از دوست داشتن…

چیزی برای نوشتن ندارم…
دیگر این کلمات تکراری…
کفاف تسکین درد هایم را نمیدهد…
ذهن مخشوش
مرا
به آرزوهای تعبیر نشده به تو
تازیانه میزنند

تا آخر میمانم…
آخر من مث دیگرانی نیستم که
با عشق های روزنامه ای خود
از بین برده اند،
نقش آفتاب پرست را…

http://www.hamkhone.ir/member/7469/blog/view/123137--/
زندگی بی تو

من در این سکوت تنهایی...
غبار غم ها را حس می کنم...
طعم تنهایی را چشیده ام...
و در این سکوت بغض آلود...
دلم های...های...های...
به حال خود در حال گریستن است!
آن قدر تنهایم که...
که...نمی دانم چه گویم...
چه گویم تا از این مخمصه ی...
تنهایی در آیم...
نمی دانم چه گویم!...
ولی...بازهم می گویم...
من,آری من عاشقم,عاشق...
عاشق مردی که در کنار من است...
ولی حیف...حیف که نمی توانم...
راز دل با او گویم...!
راز دلم دشوار است و...
یارم عزیز...
تو بگو من چه کنم؟!...
چه کنم تا غرور از دست رفته ام...
باز گردد...
تا جرعت حرف دل زدن را داشته باشم!...

شک کرده بودم کسی بین ماست !

حالا یقین دارم من بین دو نفر بودم!

چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من!

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
من اسیر م اسیر غم دنیا هستم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

جا داره از اون دسته دخترانی که با جمله......
” همه مردها از یه قماشن “
منو در ردیف ، انیشتن و ابوعلی سینا و رازی و مصدق و اینا قرار میدن
تشکر ویژه داشته باشم !

داداشم نوجوون بود میرفت باشگاه کونگ فو و کشتی, منم اون موقه ها بچه بودم.......
هر وقت که تو باشگاشون یه فن جدید بهشون یاد میدادن میومد تو خونه رو من اجرا میکرد
منم به ازای هر فن پول میگرفتم
یعنی از کوچیکی من با این سختی پول درمیاوردما !