متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    اثبات عشق

  • تعداد نظرات : 16
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۵/۱۴
  • نمايش ها : 584

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…

ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…

اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم.

می دونستیم بچه دار نمی شیم. ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست.

اولاش نمی خواستیم بدونیم. با خودمون می گفتیم، عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه. بچه می خوایم چی کار؟ اما در واقع خودمونو گول می زدیم.هم من هم اون، چون هر دومون عاشق بچه بودیم.


تا اینکه یه روز؛ پارسا نشست رو به رومو گفت: اگه مشکل از من باشه، تو چی کار می کنی؟




فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم. خیلی سریع بهش گفتم : من حاضرم به خاطر تو روی همه چی خط سیاه بکشم.

پارسا که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد.




گفتم: تو چی؟

گفت: من؟

گفتم: آره…

اگه مشکل از من باشه… تو چی کار می کنی؟




برگشت و زل زد به چشامو گفت: تو به عشق من شک داری؟ فرصت جواب ندادو گفت: من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم.

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره.




گفتم: پس فردا می ریم آزمایشگاه.

گفت: موافقم، فردا می ریم.

و رفتیم … نمی دونم چرا اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. اگه واقعا عیب از من بود چی؟!

سر خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…




طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه. هم من هم اون. هر دو آزمایش دادیم تا اینکه بهمون گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید… اضطرابو می شد خیلی آسون تو چهره هردومون دید.

با این حال به همدیگه اطمینان می دادیم که جواب آزمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس.

بالاخره اون روز رسید. پارسا مثل همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب آزمایشو می گرفتم… دستام مثل بید می لرزید. داخل آزمایشگاه شدم…

پارسا که اومد خسته بود. اما کنجکاو … ازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریه. فهمید که مشکل از منه. اما نمی دونم که تغییر چهره اش از ناراحتی بود یا از خوشحالی …

روزا می گذشتن و پارسا روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می شد.

تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود، بهش گفتم: پارسا، تو چته؟ چرا این جوری می کنی؟




اونم عقده شو خالی کرد و گفت: من بچه دوس دارم. مگه گناهم چیه؟! من نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم.




دهنم خشک شده بود و چشام پراشک. گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو دوس داری…

گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی. پس چی شد؟

گفت: آره گفتم. اما اشتباه کردم.

الان می بینم نمی تونم. نمی کشم…

نخواستم بحثو ادامه بدم… دنبال یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم و اتاقو انتخاب کردم…

منو پارسا دیگه با هم حرفی نزدیم تا اینکه پارسا احضاریه اورد برام و گفت می خوام طلاقت بدم یا زن بگیرم!

نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم، بنابراین از فردا تو واسه خودت؛ منم واسه خودم …




دلم شکست. نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم، حالا به همه چی پا زده.

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم. برگه جواب آزمایش هنوز توی جیب مانتوام بود. درش آوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم.

احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…

.

.

 

.

توی نامه نوشته بودم:

پارساجان، سلام

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی. چون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می شم.

می دونی که می تونم. دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی شه جدا شم. وقتی جواب آزمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه باور کن اون قدر برام بی اهمیت بود که حاضر بودم برگه رو همون جاپاره کنم…

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…

توی دادگاه منتظرتم…



(اینم از عشقای امروزی همینطوری راحت بهت میگن دوستت دارم ولی بعدش ........)

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Mehran61
ارسال پاسخ

الان یعنی زنها وفادارن!!؟بامرامن!!؟عاشقن!!؟زهی خیال باطل،مرسی

siwan
ارسال پاسخ

همینه دیگه،طبیعیه منم بودم این کارو میکردم!!!
آتش عشق هفت سال یا به تعبیری دیگه ده ساله(ابن سینا)

alim57
ارسال پاسخ

بنظرم هم مرده یه مقدار تند رفته و هم زنه
نباید با یه امتحان پشت پا به همه چی زد
مگه همه ما اشتباه توی زندگی نداریم
نباید تصمیم عجولانه گرفت و احساساتی و به دور از عقل رفتار کرد

shaghayegh2
ارسال پاسخ

خیلللللللللللللللللللللیییییییییی قشنگ بود

واقعا ممنون

vida19
ارسال پاسخ

vaaaaay kheili qashang bod.bavar kon boqzam terkid

dina21
ارسال پاسخ

khoshgel bod
mer30

TURAN
ارسال پاسخ

qablan khonde bodamesh
mrc

emo
ارسال پاسخ

gOOd

saz12
ارسال پاسخ
000MorTezA000
ارسال پاسخ
Amir_omidi
ارسال پاسخ

خیلی خیلی زیبا بود........
و غمناک.................
انسان ها تو هر دقیقه اخلاقشون عوض میشه نظراتشون و...
مرسی از بلاگ قشنگت.

Black
ارسال پاسخ



خدا نکنه عشقم

saniyar
ارسال پاسخ

Black :
دمت گرم عزیزم . مرسی از بلاگت :-*:-*:-*

{67}

ممنون از نظراتتون

فدای آجی مهربون و خوشگلم بشم من.

sahell2022
ارسال پاسخ

مرسییییییییییی
عالی بود

Black
ارسال پاسخ

دمت گرم عزیزم . مرسی از بلاگت


Rezaa444
ارسال پاسخ

جالب بود اما...........