توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
مورچه (داستان)
- تعداد نظرات : 1
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۱۰/۲۴
- نمايش ها : 167
روزی مورچه ای دانه ی درشتی برداشته بود و در بیابان می رفت…
از او پرسیدند:گجا میروی؟
او گفت:می خواهم این دانه را برای دوستم ببرم که در شهری دیگر زندگی می کند.
گفتند: چه کار بیهوده ای! تو اگر هزارسال هم عمر کنی نمی توانی این همه راه را پشت سر بگذاری و از کوهستان و جنگل بگذری تا به او برسی.
مورچه گفت: مهم نیست! همین که من در این مسیر باشم،اوخودش میفهمد که دوستش دارم……….
×××
تقدیم به دوستان خوبم براتون آرزوهای خوب میکنم
نظرات دیوار ها
ارسال پاسخ
پاسخ با نقل قول