دیوار کاربران


mhm
mhm
۱۳۹۳/۰۶/۲۳

گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن ؛

به رفتن که فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی،

می خواهی بمانی رفتاری می بینی که انگار باید بروی..!

و این بلاتکلیفی خودش کلــــــی جـــــــهنم است …

maryam1352
maryam1352
۱۳۹۳/۰۶/۲۳

تکیـــه داده* ای بـه دیـوار

و مـی*خنــــــدی...

انـگار نــــــــــه انـگار

کـــــــه تــو

تـوی عکسـی

و مـن

آویـزان ِ ایـن زنـــــدگـی ِ بـی*تــو...

49

hadel
hadel
۱۳۹۳/۰۶/۲۳

بـــــزرگتـــرین نامــردی این اســت که

مـردی شعـله های عشـق را

درون یک زن

بـدون اینـکه

قصــد دوسـت داشـتنــش را

داشـته باشـد،

روشـن کند ...

شـــوالیـه
شـــوالیـه
۱۳۹۳/۰۶/۲۳

http://www.hamkhone.ir/member/360/blog/view/146488/

5+



آخرین بلاگ از دست نوشت های خودم
خوشحال میشم بیاید

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

فقط تو ایرانه که بیست سال درس میخونی ولی موقع استخدام از کتاب توضیح المسائل سوال میاد !

+5

hadel
hadel
۱۳۹۳/۰۶/۱۵

من خسته ­ام...توخستگي­ ام را به دل نگير

ردشو برو..به زندگي­ ام خو گرفته­ ام

مرداب لحظه­ هاي مرا درخودت ببين

در يك كفن به شكل تنم بو گرفته ­ام

اما نرو...بمان و مرا با خودت ببر!

آرام و بي صدا به خيالي هميشه تخت

از اين سكوت تلخ و از اين خاطرات بد

از اين هواي مرگ

... از اين زندگي سخت
+5

saeghe
saeghe
۱۳۹۳/۰۶/۰۹

http://www.hamkhone.ir/member/33583/blog/view/143271--/


00arminkarimi
00arminkarimi
۱۳۹۳/۰۶/۰۴

مورد داشتیم توی نمایشگاه کتاب دختره از جلد یه کتابی خوشش اومده، گفته آقا یه رمان باهمین جلد ندارین؟

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۶/۰۳

ای کاش ....
لمس کردن تیغ ...
با رگهایم گناه نداشت !!
می توانستم
با تیغ رگهایم را نوازش کنم ...
تا از این تنهایی،
از این عشق سوخته رها می شدم ...
و به آرامش می رسیدم !!

+5

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۶/۰۳

پخ

زشتو