بلاگ كاربران


شیخ را گفتن: علم بهتر است یا ثروت؟

شیخ بیدرنگ شمشیر از میان بیرون برآورد،

و مانند جومونگ،

مرید نگون بخت را به سه پاره نامساوی تقسیم نمود وگفت:

سالهاست هیچ خری میان دو راهی علم و ثروت 

گیر نکرده است..

مریدان در حالیکه انگشت به دندان گرفته و 

لرزشی وجودشان را فرا گرفته بود،گفتند:

یا شیخ،مارا دلیلی عیان ساز،تا جان فدا کنیم..

شیخ گفت:

در عنفوان جوانی مرا دوستی بود،

که باهم به مکتب می رفتیم..

دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم،

حالا او پورشه دارد..من پوشه؛

او اوراق مشارکت دارد..من اوراق امتحانی؛

او عینک آفتابی..من عینک ته استکانی؛

او بیمه زندگی..من بیمه خدمات درمانی؛

او سکه و ارز..من سکته و قرض..

سخن شیخ چون بدینجا رسید،مریدان نعره ای 

جانسوز برآوردند وراهی کلاس های آموزش اختلاس گشتندی...

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


ImAlone
ارسال پاسخ

پس اون شاگرد نگون بخت که استادش به سه تکه ی نامساوی تقسیمش کرد چی شد..؟!!

shayan75
ارسال پاسخ

عالییییییییییییییییییییییییییییییییییی

mahsamohamdi
ارسال پاسخ

هههههههه
جالب بود مرسی

Mohi18
ارسال پاسخ


جالب بود

mqryqm
ارسال پاسخ
amitis_love
ارسال پاسخ
SAKI1
ارسال پاسخ

عالی بود

ftp024
ارسال پاسخ

من اینو قبلا گزاشته بودم

Raha_408
ارسال پاسخ
khastany
ارسال پاسخ

مرسی دوستم
خوب بود