بلاگ كاربران


 

 

 

یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم

عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم...


مادری فیروزه تر از آسم...ان مخملی
سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم

خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم

نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم

نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم

شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم

ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم

حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم

کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم

عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم

 

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


amir92
ارسال پاسخ

l
i
k
e

nazgol25
ارسال پاسخ

مرسی از همه شما که نظر دادید

MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

لایییییییییییییییییک

eagle18
ارسال پاسخ

ما که نبودیم... ولی بخیر

مرسی

gisha
ارسال پاسخ

زیبا بود . مرسی .

qwer
ارسال پاسخ

خیلی قشنگ بود
ممنون

Amir_omidi
ارسال پاسخ

مرسی