دیوار کاربران


mahdi12
mahdi12
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

یه سلامتی پسرایی که تو خیابون دختر خوشگل میبننو سرشونو پایین میندازنو زیر لب میگن هر چی هم خوشگل باشی انگشت کوچیکه عشقم نمیشی

armitagh
armitagh
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

مخاطب خاص اگه خـــاص باشه . . . !

لازم نیست تو دورش رو از این و اون خلوت کنی!

خودش واسه بودن تو همه رو کنار میزنه!

لازم نیست واسش دنیا رو بخری تا بمونه . . .

خودش قدر یه شاخه گلتو میدونه!

لازم نیست هرکسی رو توجیه کنی

و سرش رقابت کنی که عشــق مـــنه…

… خودش تو رو به همه دنیا نشون میده …

لازم نیست نگران باشی که اگه بره…

خودش بهت ثابت میکنه اومده که بمونه!!!

مخاطب خــاص ، خاصــــــــــــــــــــــ ـــــه

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

چه فرق می کند با کدام لهجه درد می کشم

هربار دوست داشتن

مرا یاد شکم های برآمده می اندازد

و فکر می کنم باید به جای عشق

برای دکمه هایم دلیل محکم تری می آوردم

زن

زاییده نمی شود

ساخته می شود

و دختری که صدای گریه های عروسک تازه اش

از تمام شریان هایش عبور می کند

چه دیر می فهمد اگر گل های چادر مادرش را

محکم تر بو می کرد

هیچ وقت گم نمی شد

و چه زود یاد می گیرد لالایی های تازه اش را

باید خرج آجرهای خانه اش کند

تا مدادهای رنگی دخترش

سقف ها را با درد کمتری روی دیوارها بکشند

می دانم

قرار بود هیچ وقت برای تو لالایی نگویم

تا صبح ها به خاطر پرهای خیس بالش من

به رنگ آسمان شک نکنی

و به آوازهای غمگین پرنده هایی

که هرشب تخم های شکسته می گذارند

قرار بود هیچ وقت لالایی نگویم

چیزی نگویم

اما در گلویم آوازهای هزاران پرنده ی مرده گیر کرده است

و زندگی دست هایش را

هر شب دور گردنم قفل می کند و کلیدش را

خانه های کوچک نقاشی های تو قورت می دهند

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۰۷

روزی هزار بار با تو برخورد می کنم

و هر بار

اسمم را کجا شنیده ای؟

و چقدر چهره ام برای تو آشناست!

تقصیر چشم های تو نیست

اگر در نقطه های کور خانه زندگی می کنم

و تکرار می شوم هر روز

شبیه عطر بهار نارنج روی میز صبحانه

شبیه خطوط قهوه ای چای ته فنجان ها

و شبیه زنی در آینه که ابروهایش را برمی دارد و

فکر می کند دنیا در چشم های تو تغییر خواهد کرد

تقصیر چشم های تو نیست می دانم

این خانه تاریک تر از آن است که چهره ام را به خاطر بسپاری

و ببینی چگونه بوی مرگ از انگشت هایم چکه می کند

هر بار که نمی پرسی شعر تازه چه دارم

حق با توست، پوشیدن پیراهن حریر

و آویختن گوشواره های مروارید

حس شاعرانه نمی خواهد

و می شود آنقدر به نقطه های کور زندگی عادت کرد،

که با عصای سپید کنار هم راه برویم

و با خطوط بریل باهم حرف بزنیم.

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۰۷

نخستین نگاه؛

لحظه ای است که در میان خواب و بیداری زندگی جدایی می اندازد.

نخستین نگاه دوست شبیه روحی است که در حال پرواز باشد و آسمان و زمین از آن سر میزند.

نخستین نگاه شریک زندگی نشانگر سخن خدا است که فرمود : بشنو.

نخستین بوسه؛

نخستین جرعه ای است از جام فرشتگان و چشمه عشق.

واژه ای است که از دهان بیرون می آید و قلب را به عرش مبدل و عشق را به شکل شاهزاده ای

درمی آورد و از اخلاص تاج می‌سازد .

نوازش لطیفی است حاکی از انگشتان نسیم بر دهان شکوفه ها...

armitagh
armitagh
۱۳۹۳/۰۲/۰۷

ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ

ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ...
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــ ـــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ ....
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۰۶

این شعر را همین حالا بخوان

وگرنه بعدها باورت نمی شود

هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم

همین حالا بخوان

این شعر را که ساختار محکمی ندارد

و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد

هربار گریه می کنم

و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود

که عاشقت شدم .

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۰۴

ای مهربانتر از من

با من

در دستهای تو

آیا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟

کز من دریغ کردی

تنها

تویی

مثل پرنده های بهاری در آفتاب

مثل زلال قطره باران صبحدم

مثل نسیم سرد سحر

مثل سحر آب

آواز مهربانی تو با من

در کوچه باغهای محبت

مثل شکوفه های سپید سیب

ایثار سادگی است

افسوس آیا چه کس تو را

از مهربان شدن با من

مایوس می کند؟

Ahmad1990
Ahmad1990
۱۳۹۳/۰۲/۰۱

در انتخاب خرید دقت کنید

/--http://www.hamkhone.ir/member/17147/blog/view/107425

o__O
o__O
۱۳۹۳/۰۲/۰۱

الان که فک میکنم میبینم من از اولم توهم داشتم :/

اونوقتا که بچه بودم، وقتی تلویزیون برفکی میشد، میگفتم:

واااای! جنگِ مورچه های سیاه و سفید!!

و مینشستم همینجوری نیگاشون میکردم..!