دیوار کاربران


poua55
poua55
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

برایم سیگاری اتش بزن میان لبهایم بگذارودورشوپرازباروتم

poua55
poua55
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

من وقتی قرمه میخورم
معده ام هیچ پیامی مبنی برسیرشدن به مغزم نمیفرسته
شایدم میفرسته ولی مغزیک چیزایی روازم پنهون میکنه

poua55
poua55
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

بچه که بودم تمام اعضای فامیل میگفتن توبه مارفتی
اما الان که بزرگ شدم هیچ کدوم مسیولیت حرفی روکه زدن رابه عهده نمیگیرند
ومرتبامیپرسن توبه کی رفتی؟؟

2ska0171
2ska0171
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

یکی از انتخاب های سخت زندگی

بعد از امتحان نمیدونی جزوه رو شوتش کنی بیرون

یا

نگهش داری برای ترم بعد

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهان را با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین

زمین و آسمانرا

واژگون ، مستانه میکردم .

poua55
poua55
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

زندگی تعدادنفس هایی که میکشی نیست
زندگی لحظه هاییه که نفس توسینه حبس میشه

poua55
poua55
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

فقط باش ..
همین که هستی کافیست..
دورازمن..
بدون من..
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری خوب است!!!
برای من نیست!؟
نباشد!!!
همین که رختمان زیریک افتاب خشک میشودکافیست..
دلخوشم به این حماقت شیرین

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

.
.
.

دکتر شریعتی قهر کرده هیچی نمیگه............

mhm
mhm
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

اهــــی به خـــــــدا دارد خلوتــــــگه تنـــهایی ----- آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی

هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم ----- تو پرده نشـــــــینی و من هـرزه ی هر جایی

بیدار تو تا بـــــودم رویـــــــای تو مـــــــی دیــــدم ----- بیدار کن از خـــــوابم ای شــــــــــاهد رویایی

از چشم تو می خیزد هنگامه ی ســــر مستی ----- وز زلف تو می زایــــد انگیزه ی شــــــــیدایی

هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشـــــید ----- مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی

چشمی که تماشاگر دز حسن تو باشد نیست ----- در عشق نمی گنجد این حسن تماشـــایی

HAsan01
HAsan01
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

شبی غمگین،شبى بارانى وسرد،مرادرغربت فردا رهاكرد،دلم درحسرت دیدار او ماند،مراچشم انتظاركوچه هاكرد،به من میگفت"تنهایى"غریب است،ببین باغربتش بامن چه هاكرد،تمام هستیم بود و ندانست،كه درقلبم چه آشوبی به پاكرد،او هرگز شكستم را نفهمید ،اگرچه تا ته دنیا صدا كرد