متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


یک روز، آخرای ساعت کاری بانک، پسر بچه ای با یک قبض در دست نزد تحویل دار بانک رفت و گفت:
لطفا این قبضو پرداخت کن.
تحویل دار گفت: پسر جان وقتش گذشته و سایت هارو بستیم، فردا صبح بیار انجام میدم.
پسر بچه گفت میدونی من پسر کیم؟! بابام هم بیاد همینو میگی؟!
تحویل دار گفت پسر هر کیم که باشی ساعت کاری بانک تموم شده و سایتو بستیم!
پنج دقیقه بعد پسر بچه با یه مردی که لباسهای کهنه و چهره رنجیده داشت اومد.
تحویل دار فهمید که باباشه.
بلند شد و به قصد احترام تحویلش گرفت!
قبض و پولشو گرفت و گفت چشم کار شمارو انجام میدم، ته قبضو مهر کرد و تحویل داد؛
البته قبض رو داخل کشو گذاشت تا فردا صبح پرداخت کنه.
پسر بچه گفت دیدی بابامو بیارم نمیتونی نه بهش بگی و بعدش خندید.
پدر به پسرش گفت برو بیرون و منتظر بمون تا منم بیام، 
وقتی پسر بچه رفت باباش اومد و به تحویل دار گفت ممنون بابت اینکه جلوی بچه ام بزرگم کردی!
تحویل دار گفت: این کارو به خاطر بچه ات انجام دادم!
از دیدگاه بچه، پدر، بزرگ ترین فرد تو دنیاست که حلال تموم مشکلاته، خوب نبود ذهنیتش تغییر می کرد.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


ida20
ارسال پاسخ

lllllllllliiiiiiiiiiiikkkkkkkkkkkkkkeeeeeeee

NINJA
ارسال پاسخ

خیلی قشنگ بود.............. ممنون........... سلامتی تمامی پدرا

Y4SI
ارسال پاسخ

Raha_408 :
قشنگ بودش...مغسي

merc ke sar zadi

Y4SI
ارسال پاسخ

hossein_76 :
دمت گرم بابا خیلی جالب بود


Y4SI
ارسال پاسخ

mahsa777 :
مرسی دوست عزیز

merc ke sar zadi khahesh

mahsa777
ارسال پاسخ

مرسی دوست عزیز

hossein_76
ارسال پاسخ

دمت گرم بابا خیلی جالب بود

Raha_408
ارسال پاسخ

قشنگ بودش...مغسي

Masoud1368
ارسال پاسخ

خیلی خوب.ممنون