دیوار کاربران


Ayeh
Ayeh
۱۳۹۴/۰۲/۰۷

بی تو

http://www.hamkhone.ir/member/13140/blog/view/199843/


nataris21
nataris21
۱۳۹۴/۰۲/۰۳

بعد از 6 ماه ،
.
.
.
دوس دخترم تو لاین بهم گفت :
یه دروغ کوچیک بهت گفتم ، میخوام اعتراف کنم .
گفتم بگو عشقم ، اشکال نداره عزیزم
چون باهام روراستی نادیده میگیرم .
.
.
.
.
.
.
گفت یدالله هستم 42 ساله از روستای خشاو قزوین!!(

(:
(:
۱۳۹۴/۰۱/۳۱

از روشنی طلعت رخشنده «باقر»

شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر

در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز

گردید عیان ماه تمام از رخ باقر.

ولادت امام محمدباقر (ع) و حلول ماه مبارک رجب،

ماه مولـای متقیـان، امـیرالمؤمـنـین (ع)مــبـارک باد




shab
shab
۱۳۹۴/۰۱/۳۱

‏‪زندگی!آهسته تر..من خسته ام..کوله بارپاره ام رابسته ام..زخم پایم درددارد..صبرکن..تا کسی مرحم گذارد..صبرکن..صبرکن درسایه بنشینم کمی..
شایدازابری بباردشبنمی..وادی رویای من اینجانبود..
روح من همبازی شبها نبود...صبرکن! من راه راگم کرده ام.در سیاهی هاچه تنهامانده ام.....‬

Asemon
Asemon
۱۳۹۴/۰۱/۳۱

همیشه رو به نور بایست, اگر میخواهی تصویر زندگی ات سیاه نیافتد... همیشه خودت را نقد بدان, تا دیگران تو را به نسیه نفروشند... سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانی تقدیر... درزندگیت به کسی اعتماد کن که بهش ایمان داری نه احساس.. و هرگز, بخاطر مردم تغییر نکن! این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند... مردم شهری که همه در آن می لنگند, به کسی که راست راه می رود می خندند...!!!
صبحتون بخیر
دلتون شاد
شانس باهاتون یار

Asemon
Asemon
۱۳۹۴/۰۱/۳۰

بعضی وقتا آدما الماسی تودست دارن، بعدچشمشون به یه گردو می افته، دولامیشن تاگردو رو بردان، الماس می افته تو شیب زمین، قل میخوره وتو عمق چاهی فرو میره.
میدونی چی میمونه؟ یه آدمو یه دهن بازو یه گردوی پوک و یه دنیاحسرت!
شبتون آرام

marya1370
marya1370
۱۳۹۴/۰۱/۲۸

حرف راستو بچه ميگه

بچه: بابا! " مرد " یعنی چی؟

پدر: خـــــــــب! مرد به کسی میکن که به خانواده اش عشق می ورزه و با تمام وجود از اونها دفاع میکنه. دلسوز خانواده اشه و هیچکس و هیچ چیزو به اون ها ترجيح نمیده.تمام تلاشش رو برای خوشبختی اونا انجام می ده و از هیچ فداکاری دریغ نميکنه و همه جوره خانوادش رو حمایت میکنه.
بچه: چه باحال! پس من هم میخوام " مرد" بشم ....درست مثل مامان!
به افتخارشون

Asemon
Asemon
۱۳۹۴/۰۱/۲۸

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
...........شبتون بخیر و شادمانی...........
++++++++++++++

helya
helya
۱۳۹۴/۰۱/۲۷

روزگار عوض شد...

مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم،
دو به دو با هم ...
هرکداممان را که می کندند،
آن یکی هم بیرون میزد از زندگی!

حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نگزد...!

arezoooo
arezoooo
۱۳۹۴/۰۱/۲۶

"صبح"
یعنی بوی گل مریم
که سراسر شب را پر کرده بود
و حالا با نوازش حس بویایی ات
بیدارت می کند...
"صبح"
یعنی آغاز؛
آغاز یک عبور
ودریچه یک"سلام" ...
گوش کن! ...
در نبض کودکانه ی صبح،
این راز برکت است که می نوازد...
به حرکت سلام کن ...
سلام...

صبح قشنگ شما معطر به نام خدا...عاقبتت بخیر+5