متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • ....

  • دیروز برام اسمس اومده میگه برای محکوم کردن جنایات داعش در سوریه و عراق یه پیامک بدون متن به 9930 ارسال کنید منم فرستادم بعد سه دقیقه فرستاد . . . . . . . . از اینکه ازدریافت یارانه نقدی خود انصراف دادیدسپاسگزاریم.
  • امتحان

  • بچه ها امروز اخرین امتحان بود دعا کنین این 12 واحد رو پاس شم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • اشتباه

  • پسر یه اشتباهی میکنه دختره سرش داد میزنه  و پسر معذرت خواهی میکنه. دختر یه اشتباهی میکنه پسر سرش داد میزنه دختر میزنه زیر گریه و باز هم پسر معذرت خواهی میکنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • نمره

  • این استادا یجوری دارن به دانشجوها نمره 5 و 6 میدن که انگار اومدن برنامه بفرمایید شام شرکت کنن......................
  • شک خانما

  • ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ،،،ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ. ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ …
  • شک خانما

  • ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ،،،ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ. ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ…
  • مادربزرگ

  • بعد سالها داشتم واسه تجدید خاطره با مامان بزرگم منچ بازی می کردم !۲ دست بردمش دست سوم کُری میخوندم واسش !من : ننه پیر شدی ، گذشت اون زمون که منُ میبردی !مامان بزرگم : پیر مادرزنته ، تو بزرگ شدی دیگه نمیتونم کلاه سرت بزارم ، بچگیا خرفت بودی گولت میزدم میبردمت…
  • دخترونه

  • وخداوند گل را آفرید و گفت لطیف است زن را آفرید و گفت: چه زیباست مرد را آفرید و گفت  >: خب پیش میاد دیگه
  • خیلی هم خوبه

  •   يه روز یه ترکه،اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد  !جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو  ..  ،برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.. . یه روز یه رشتیه - اتفاقاً آخوند هم بود.. ! -اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛…
  • رفیق

  • رفیق کیه؟ رفیق اونیه که تا دید ناراحتی بگه:باز چه مرگته نکبت رفیق اونیه که  تا بهش گفتی پول لازمم بگه:بدبخت گدا شماره کارت عابرتو بفرست رفیق اونیه که وقتی بهش گفتی مریضم حالم خوب نیست بگه:ایشالا سقط بشی گندت از رو زمین پاک بشه ولی دو دقیقه بعدش با کمپوت بیاد پیشت رفیق اونیه که بهش گفتی دلم گرفته بگه:پالونتو بنداز رو کمرت تا بیام افسارتو بگیرم ببرم بگردونمت رفیق اونیه که وقتی بهش گفتی عاشق شدم…