دیوار کاربران


Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۲۴

اگر میدونستید چنگیزخان باسوزوندن کتابهای علمی چقدر از بار درسهایی که قراربود بخونیم رو کم کرده
هرشب جمعه واسش فاتحه میخونید!!

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۲۳

آدمیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحضه است…

وقتی می خواهد با منطق حرف بزند احساساتی میشود…

وقتی از احساسات میگوید آرزوهایش لو میرود…

وقتی از آرزوهایش یاد میکند حسرتش رو میشود…

وقتی حسرت هاش روشن میشوند منطق میتراشد…

اینجوری گند میزند به همه روابطش…

ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۱۲/۲۳

رابطه ها زمانی زیبا می شوند که

برای یاد کردن هیچ دلیلی جز دلتنگی نباشد !


H1367
H1367
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

این ماجرا کاملا واقعی است ! :
گفتم : مادر!
گفت : جانم!
گفتم : درد دارم!
گفت : بجانم!
گفتم : خسته ام!
گفت : پریشانم!
گفتم : گرسنه ام!
گفت : بخور از سهم نانم!
گفتم : کجا بخوابم!
گفت : روى چشمانم!
گفتم : پارچ آب برگشت رو فرش!
گفت : اى خدا ذلیلت کنه ، بمیرى راحت بشم از دست !

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

عاشق تر از همه ما موش کوری ست که زیبایی جفت اش راچشم بسته باور می کند !

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

وقتی پیام عاشقانه ات بهم میرسه خیلی خوشحال میشم ولی این خوشحالی زیاد طول نمی کشه چون فکر اینکه کی اینو برات فرستاده دیوونه ام میکنه!!!!!

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

قرار نیست تا ابد این‌جا بمانیم
این‌قدر به ابرها فکر نکن
بلندشو !
بلندشو این تختخواب را به قایق بدل کنیم
از پیراهن‌های سفید تو بادبان خوبی می‌شود درست کرد
می‌دانم دریا دور است
و ساختن قایق کار ما نیست
با این‌همه بلند شو
تا به خیالی بودن این بازی پی ببریم
عمرمان تمام شده از این‌جا رفته‌ایم
قرار نیست تا ابد این‌جا بمانیم !

H1367
H1367
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

پشت بسته ساقه طلايي نوشته :
حتما همراه چاي يا نوشيدني مصرف شود احتمال خفگي وجود دارد ‏‎

mhm
mhm
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

چه معنى دارد زندگی وقتى که هیچ اتفاقى
من و تو را سر راه هم قرار نمى دهد !

hosein12345
hosein12345
۱۳۹۲/۱۲/۰۴

آدمها چه موجوداتی دلگیری هستند

وقتی سوزنشان را نخ میکنی

تا برایت دروغ ببافند ...

چقدر میچسبد سیگارت را در گوشه ای بکشی

و هیچ کس با خنده های تو / به عقده هایش پی نبرد

از آدم ها دلگیرم

که خوب های خودشان را از بد ِ تو / مو شکافی میکنند

و بد هایشان را در جیب های لباس هایی

که دیگر از پوشیدنش خجالت میکشند / پنهان میکنند

از اینکه ژست یک کشیش را میگیرند وقتی هوای اعتراف داری

و درد هایت را که میشنوند

خیالشان راحت میشود هنوز میتوانند کمی خودشان را از تو / کشیش تر ببینند

از آدم ها دلگیرم

وقتی تمام دنیایشان اثبات کردن است

همین که گیرت بیاورند

تمام آنچه را که نمی توانند به خورد ِ خودشان دهند به تو اثبات می کنند

به کسی غیر از خود / برتری هایشان را آویزان کنند

تا از دور به کلکسیون افتخاراتشان نگاه کنند

و هر بار که ایمانشان را از دست دهند / آنقدر امین حسابت میکنند

که تو را گواه میگیرند

ایمانشان که پروار شد با طعنه میگویند :

این اعتماد به نفس را که از سر راه نیاورده ام

از آدم ها عجیب دلگیرم

از اینکه صفت هایشان را در ذهنشان آماده کرده اند

و منتظر مانده اند تا تکان بخوری و ببینند به کدام صفت مینشینی

و تو را هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند

خنده ات بگیرد که چقدر شبیه‌شان نیستی

دردشان بیاید ... و انتقامش را از تو بگیرند ...

تا دیگر به آنها این حس را ندهی که کسی وجود دارد که شبیه‌شان نیست

از آدم ها دلگیرم

که گرم میبوسند و دعوت میکنند

سرد دست میدهند و به چمدانت نگاه میکنند

دلت ....

دلت که از تمام دنیا گرفته باشد / تنها به درد بازگشت به زادگاهت میخوری

دلم گرفته است ... همین را هم میخوانند و باز خودشان

را آن مسافر آخر قصه حساب میکنند