متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    خدا

  • تعداد نظرات : 1
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۴/۰۳
  • نمايش ها : 139

با کراوات به ديدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ريا رفتم و شد
 
ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ
همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد
 
با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم
عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد
 
حمد را خواندم و آن مد «ولاالضالين» را
ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد
 
يک دم از قاسم و جبار نگفتم سخنی
گفتم ای مايه ی هر مهر و وفا رفتم و شد
 
همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلين
سرخوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد
 
«لن ترانی» نشنيدم ز خداوند چو او
«ارنی» گفتم و او گفت «رئا» رفتم و شد
 
 
مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟
من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد
 
تو تنت پيش خدا روز و شبان خم شد و راست
من خدا گفتم و او گفت بيا رفتم و شد
 
مسجد و دير و خرابات به دادم نرسيد
فارغ از کشمکش اين دو سه تا رفتم و شد
 
خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون
پير من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد
 
گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو

تا بدينسان شدم از خلق رها رفتم و شد

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


setila
ارسال پاسخ

خدایم ای بلند مرتبه ی مهربان :
ناتوانم، تنها به نگاهت ،به وجودت
،به حضورت در زندگانیم محتاجم.
خدایم قلبم را برای رسیدن به خودت به
نهایت پاکی ها منور بگردان .
ومرا در روز موعود در ردیف پاکان
قرار ده.
سپاس از اینکه به روزهای تاریکم
روشنی و رنگ،رنگی به سلیقه
خودت پاشیدی
خدایم برای بودنت در زندگانیم
سپاسگذارم زیاد خیلی زیاد..