متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


شگفتا 

وقتی که بود نمیدیدم وقتی میخواند نمی شنیدم وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند! چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد ومی خواند و می نالد ,تشنه ی آتش باشی نه آب و چشمه که خشکید چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخارشد و به هوارفت و آتش کویر را تافت ودرخود گداخت واز زمین آتش روئید و از آسمان آتش بارید تو تشنه ی آب گردی نه تشنه آتش و بعد : عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


saharak
ارسال پاسخ

عالی بود .ممنون

Tom Cat
ارسال پاسخ

جالب بید.
مرسی

farhad1829
ارسال پاسخ

بسیار زیبا شعری در وصف مادر
سپاس از شما

kiyan
ارسال پاسخ

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

shadeh
ارسال پاسخ

ممنون از انتخابت

MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

perfectttttttttt, tnx