دیوار کاربران


SASAN_design
SASAN_design
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

http://www.hamkhone.ir/member/3906/blog/view/98496/

بلاگ جدیدم دوست خوبم

asal100
asal100
۱۳۹۳/۰۱/۰۹

ســلام
...........$$$...............................................$$$
....................................................................
....$$$..........$$$$.......$$.............$$$$.......$$
...$$$.........$$...$$.....$$............$$...$$.....$$
...$$$$$$$$$$$$$......$$............$$$$$......$$
.................$$........$..$$........$..$$........$..$$........$
...................$$$$$$....$$$$$$.....$$$$$$....$$$$$$
......................$$$.........$$$..........$$$..........$$$
.....................................
....................................$
.....................................$$
...............................$$.....$$$$$$$$$$$$
...............................$$.........................$
...............................$$......................$$
................................$$...................$$$
.....$$$$........$$$.......$$.......$$........$$$....................$
...$$...$$......$$$.........$$.....$$.........$$$....................$$
...$$$$$$$$$$$$$$$$$$$.....$$...........$$$$$$$$$$$$$$$
..........................................$$........$
.........................$$$.............$$$$$$
.........................$$$................$$$

مهمون این هفته بیوگرافی منم خوشحال میشم بیاین وسربزنین

sina21
sina21
۱۳۹۲/۱۲/۰۹

فکرعشق اتش غم دردل حافظ زدوسوخت
یار دیرینه ببیند که با یار چه کرد؟
+5+

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

وقتی که رفت و منو از یاد برد
هرچی که داشتم همه رو باد برد
تو کنج عزلت خودم نشستم
هرچی که آینه بود زدم شکستم
زخم زبونارو به جون خریدم
از همه حتی از خودم بریدم
چه عشق ناروایی
چه درد بی دوایی
چه زخم ناتمومی
چه سرنوشت شومی
با تو ام ای که آبرمو بردی
کشتی منو اما خودت نمردی
مثل یه کابوس اومدی و رفتی
آتیش به زندگیم زدی و رفتی
رفتی و من موندم و خاکسترم
بلای تو کاش نمیومد سرم

این شعر قشنگ حسین صفا واقعا باصدای چاووشی معرکه است

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد کم کم در کوچه سنجاق کها.
بار خود را بستم، رفتم از شهر خيالات، سبک بيرون
دلم از غربت سنجاقک پُر.
من به مهمانی دنيا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته کوچه شک.
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خيس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
چيزها دیدم در روی زمين:
کودکی دیدم، ماه را بو م یکرد.
قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد.
نردبانی که از آن، عشق م یرفت به بام ملکوت.
من زنی را دیدم، نور در هاون می کوبيد.
ظهر در سفره آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم
بود، کاسه داغ محبت بود.
من گدایی دیدم، در به در م یرفت آواز چکاوک می خواست
و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز.
بره ای را دیدم، بادبادک م یخورد.
من الاغی دیدم، یونجه را می فهميد.
گاوی دیدم سير. « نصيحت » در چراگاه
« شما » : شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوسن می گفت
-------------------------------------------------------------------------------------------------
من کتابی دیدم، واژه هایش همه از جنس بلور.
کاغذی دیدم، از جنس بهار.
موزه ای دیدم دور از سبزه،
مسجدی دور از آب.
سر بالين فقيهی نوميد، کوز های دیدم لبریز سؤال.
« انشاء » قاطری دیدم بارش
« پند و امثال » اشتری دیدم بارش سبد خالی
.« تننا ها یا هو » عارفی دیدم بارش
من قطاری دیدم ، روشنایی می برد.
من قطاری دیدم، فقه م یبرد و چه سنگين می رفت.
من قطاری دیدم، که سياست م یبرد (و چه خالی م یرفت).
من قطاری دیدم، تخم نيلوفر و آواز قناری م یبرد.
و هواپيمایی، که در آن اوج هزاران پایی
خاک از شيشه آن پيدا بود:
کاکل پوپک،
خال های پر پروانه

shadmehr202
shadmehr202
۱۳۹۲/۱۲/۰۷

پسری از جنس سکوت ......................................

عنوان بلاگیه که خدمت دوستان عزیز همخونه تقدیم میکنم ..........

امیدوارم خوشتون بیاد .................................................

نظر یادتون نره لطفا ...................................... مرسی

http://www.hamkhone.ir/member/19957/blog/view/90394/

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۰۶

ماه بالای سر آبادی است

اهل ابادی در خواب است

باغ همسایه چراغش روشن،

من چراغم خاموش

ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب كوزه آب

غوك ها می خوانند

مرغ حق هم گاهی

كوه نزدیك است، پشت افراها، سنجد ها

و بیابان پیداست

سنگ ها پیدا نیست، گلچهه ها پیدا نیست

سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست

نیمه شب بباید باشد

دب اكبر آن است، دو وجب بالاتراز بام

آسمان آبی نیست، روز ابی بود

یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم

یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،

طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب

یاد من باشد , هر چه پروانه كه می افتد در آب , زود از آب

درآورم

یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم

یاد من باشد تنها هستم

ماه بالای سر تنهایی است

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۰۶

آسمان‌، آبي تر،
آب آبي تر.

من در ايوانم‌، رعنا سر حوض‌.

رخت مي شويد رعنا.
برگ ها مي ريزد.
مادرم صبحي مي گفت‌: موسم دلگيري است‌.
من به او گفتم‌: زندگاني سيبي است‌، گاز بايد زد
با پوست‌.

زن همسايه در پنجره اش‌، تور مي بافد، مي خواند.
من «ودا» مي خوانم‌، گاهي نيز
طرح مي ريزم سنگي‌، مرغي‌، ابري‌.

آفتابي يكدست‌.
سارها آمده اند.
تازه لادن ها پيدا شده اند.
من اناري را، مي كنم دانه‌، به دل مي گويم‌:
خوب بود اين مردم‌، دانه هاي دلشان پيدا بود.

مي پرد در چشمم آب انار: اشك مي ريزم‌.
مادرم مي خندد.
رعنا هم‌.

marya1370
marya1370
۱۳۹۲/۱۲/۰۵






morteza123
morteza123
۱۳۹۲/۱۲/۰۵

چکیده توضیح المسائل
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کلا اگر طوری بشود که انسان خوشش بیاید حرام است.