دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۱۱/۱۶

امشب... مهمان منی
چهارگوشه دریا را می تکانم و

بسترت می کنم

می خواهم غرق شدن ماه را

در دریا تماشا کنم!

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۰۲/۲۲

ای شب آرام، ای نور ماه، ای عطر شکوفه ها، امشب به سراغ یار من روید،

شاید که او چشمانش را از برای خفتن بر هم نهاده، خواب دلپذیری بیند.

کاری کنید که در خواب خوش، مشتاقانه از من یاد کند و سحرگاهان از پی دیدار من، انگشت بر در اتاقم زند.

ای عطر شکوفه ها، ای نور ماه، ای شب آرام، مبادا مرا فریب دهید،

زیرا صبحگاهان طعم بوسه های او، به من خبر خواهد داد که دیشب به بالینش رفته اید یا نرفته اید.

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۲/۰۶

کسی به فکر گل ها نیست کسی به فکر ماهی ها نیست کسی نمی خواهدباور کند که با غچه دارد می میرد که قلب با غچه در زیر آفتاب ورم کرده که ذهن با غچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود وحس باغچه انگارچیزی مجردست که در انزوای با غچه پوسیده ست حیاط خانه ما در انتظار بارش ناشناس خمیازه می کشد کاش از شاخه سر سبز حیات گل اندوه مرا می چیدی کاش در شعر من ای مایه عمر شعله راز مرا می دیدی

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۲/۰۶

رصت آیینه ها در پشت در مانده است روشنی را می شود در خانه مهمان کرد می شود در عصر آهن آشناتر شد سایبان از بید مجنون٬ روشنی از عشق می شود جشنی فراهم کرد می شود در معنی یک گل شناور شد مهربانی را بیاموزیم موسم نیلوفران در پشت در مانده است موسم نیلوفران٬یعنی که باران هست یعنی یک نفر آبی است موسم نیلوفران یعنی یک نفر می آید از آن سوی دلتنگی می شود برخاست در باران دست در دست نجیب مهربانی می شود در کوچه های شهر جاری شد می شود با فرصت آیینه ها آمیخت با نگاهی با نفس های نگاهی می شود سرشار از رازی بهاری شد....

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۲/۰۶

هرگز نخواب کوروش دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست حتی دل دماوند، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ وسپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد.

mohamma_saber_72
mohamma_saber_72
۱۳۹۲/۱۲/۰۶

گویند عشق اگر انکار نشود زیباست گر بشود پابرجاست من در اندیشه ی این شعر نفهمیدم عشقم حال کجاست

vvvahid0
vvvahid0
۱۳۹۲/۱۱/۲۴

5+

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۱/۲۳

ساعت نشدم پشت به دیوار کنم

خود را به دقیقه ها گرفتار کنم

ساعت شده ام که دوستت دارم را

هر ثانیه در گوش تو تکرار کنم

rosva
rosva
۱۳۹۲/۱۱/۲۳

ﺩﻭﺳــﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ..!!!!!
.
.
.
.
.
.، ﺩﻭﺳــﺖ ﻓﻨﯽ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ، ﺩﻭﺳــﺖعلــــــــوم...

ﺩﻭﺳــﺖ ﺭﯾﺎﺿـــــــــﯽ..!!!!

ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳــﺘﯿـﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻋـَـﻤــﺘﻮﻥ ﻣــﯿﺨﻮﺭﻩ..!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
ﺑبـﯿـﺎﯾــــــــﻦ ﺑــﺎﻫـﻢ ﺩﻭﺳـــــــﺖ ﺗﻨﻈــﯿﻢ ﺧــﺎﻧـﻮﺍﺩﻩ ﺑـﺎﺷـــﯿﻢ.... )))

!°ˆ~¤ Ok °ˆ~¤!

hamid0098
hamid0098
۱۳۹۲/۱۱/۲۳

روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن

روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن

دگر این لحظه تن پاک من آلوده مکن


یاریم کن که رود از یادم غم دیرینه ی این خاطره ها

شوق پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها

پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم

روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم

آسمون ابراتو بردارو و برو

دیگه تنها من و بگذار و برو

آسمون اخماتو وا کن آبی شو

آسمون آفتابی شو ، آفتابی شو



آسمون غرق به خون دل من

آسمون دشت جنون دل من

تک وتنها توی دنیای بزرگ

آسمون بی همزبون دل من

آسمون مرده دیگه مهر و وفا

عزم ما پر شده از رنگ وریا

نه محبت میشه پیدا نه صفا

آسمون قهره دیگه از ما خدا

آسمون کاشکی که میشد بپرم

تو دل آبی تو خونه کنم

کاشکی میشد مثال ابرای تو

زار زار گریه ی مستونه کنم

آسمون غرق به خون دل من

آسمون دشت جنون دل من

تک وتنها توی دنیای بزرگ

آسمون بی همزبون دل من

شوق پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها

پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم

روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم