دیوار کاربران


parsik
parsik
۱۳۹۳/۰۲/۰۳

هرگز به آدمها نخند...
دوست عزیز سلام... اسم بلاگ جدیدمه اگه قابل میدونی یه نظری بهش بنداز
http://www.hamkhone.ir/member/9250/blog/view/107700--/

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۳/۰۱/۲۴

با تو هیچ کس جز من بی سپر نمیجنگه
با تو هیچ کس ازین بیشتر نمیجنگه
با جنون در افتادم باز کار دستم داد
آه فاتح قلبم عشق تو شکستم داد
آه چشمه ی طوسی آه چشم ویروسی

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۳/۰۱/۲۲

دروغ مرگ کارو

هنوز کاملا در قبر زندگی خودم جا به جا نشده بودم که یکباره

احساس کردم دستی آشنا مضطرب وعصبانی سنگ قبرم را می کوبد

لحظه ای بعد روح سر گردانم با دیدگان اشک آلود از لا بلای خاک قبر

بکنارم غلطید بدون هیچ گقتگو دستم را گرقت واز زیر خاک بیرونم

کشید نگاهی بسنگ قبرم افکنده گفت: ببین این بشر دروغگو و جنایت

کار حتی پس از مرگ توهم بحقیقت آنچه مربوط به توست پشت پا زده است!

راست می گفت!....

بر روی سنگ قبرم نوشته بودند در 1306 متولد شد ودر 1333مرد...

دروغ بود سال 1306سالی بود که من مردم و زندگی من پس از سالها

مرگ تحمیلی در 1333شروع شد سنگ قبر را وارونه کردم تا حقیقت

را آنچنان که بود بنویسم روحم با خنده گفت شاعر فراموش کن این مسخره بازیها را...

به کسی چه مربوط است که تو کی آمدی وکی رفتی برو بخواب!...

منهم خنده کنان رفتم خوابیدم ٬ چه خوابی کاش می فهمیدند !

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۳/۰۱/۲۲

شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم
در آن یک شب خدایا من عجایب کارها کردم

جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی
ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم

کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را
سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم

خدا را بنده ی خود کرده خود گشتم خدای او
خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم

میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین
هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم

نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم
کشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها کردم

نمازو روزه را تعطیل کردم، کعبه را بستم
حساب بندگی را از ریاکاری جدا کردم

امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب
خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم

نکردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی
نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم

شدم خود عهده دار پیشوایی در همه عالم
به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم

بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم
خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم

نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال
نه کس را مفتخور و هرزه و لات و گدا کردم

نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران
به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم

ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان
نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم

به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر
میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم

مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را
نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم

نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد
به مشتی بندگان آْبرومند اکتفا کردم

هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد
نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم

به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک
قلوب مردمان را مرکز مهر ووفا کردم

سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم
دگر قانون استثمار را زیر پا کردم

رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم
سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم

نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت
نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم

نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم
نه بر یک آبرومندی دوصد ظلم و جفا کردم

نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری
گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم

به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت
گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم

به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون
به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم

جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض
تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم

نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول
نکردم خلق شیطان را عجب کاری به جا کردم

چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد
نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم

نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم
خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم

زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن
چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کردم

سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار
خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم

شدم بار دگر یک بنده درگاه او گفتم
خداوندا نفهمیدم خطا کردم ....

amir92
amir92
۱۳۹۳/۰۱/۲۱

سخت است یکرنگ ماندن

در دنیایى که مردمش براى پررنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند . . .

hadel
hadel
۱۳۹۳/۰۱/۱۵

خوشبختی یعنی
قلبی را نشکنی
دلی را نرنجانی
آبرویی را نریزی
ودیگران ازتو آسیبی نبینند
حالا برو ببین چقد خوشبختی...!

sina21
sina21
۱۳۹۳/۰۱/۱۵

من از فراسوی زمان نمیگویم
من از دردهای سر به مهر ادمیان نمیگویم
من از ادمیان خسته خوابیده به خاک نمیگویم
من از تو میگویم که سالهاست ساکت نشسته ای
از تو ای دوست که هرلحظه فاصله ات را بامن بیشتر میکنی
باتو از تو که بامن دوری بسیار دوری بسیار دور!
+5+

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۳/۰۱/۰۸

آهسته فتح کرده ای با چشمهایت هرچه داشته ام را

حالا تمام جهان من مستعمره ی توست

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۳/۰۱/۰۲

_______________
آقاهه تو گوش راننده پچ پچ
ميکرده .ميپرسن چي ميگه؟
راننده ميگه.بابا ديونم کرده ميگه
چپ کن بخنديم.

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۲/۱۲/۲۸

http://up.hamkhone.ir/3/8c05e8bacf6bd7621e4ec9a5901e3f12.mp3