سلام :)
تشبیه نگرانی ما برای از دست دادن حافظه ی مغزی به نگرانی های انسان های گذشته / و روند قدیمی در لباس جدید رو قبول دارم! یکم اگه بخوام این موضوع رو توی ذهنم بسط بدم و همینطور به اشتراک بزارم :D نظرم اینه
داشتن نیروی ماهیچه ای بعد از پایین اومدن درگیری های جنگی و بدست اوردن غذا برای بشر به ندرت الزامی محسوب میشده و اگه نیاز های از این قبیل در افراد محدود تری پرورش پیدا می کرد عده ای می تونستن روی پرورش مغز سرمایه گذاری کنن. پس دقیقن نگرامی ما برای به خاطر نداشتنِ شماره های نزدیکانمون یا حافظه ی ضعیف تر می تونه بی مورد تر باشه چون فضای بزرگی از مغزمون باز بشه برای مثال
و نکته ی دیگه خوداگاهی جمعی!
این نکته ای که برای تجربه کردن سریع تر افراد از یه چیز مطرح کرد هم خیلی خوبه. نه تنها اشتراک طرز تهیه ی غذاها، ادرس فروشگاه ها، لباس ها، بلکه این اشتراک گذاری توی اشتراک حس ها و افکار و منطق ما هم موثره. توی وبلاگ قبل گفتم من از اینکه میشه فضای بیشتری رو کنترل کرد و همین باعث وسعت ذهن میشه خوشحالم. ایرادتش رو توی این وبلاگ دریافت نکردم ..
سلام سلام
"پس دقیقن نگرامی ما برای به خاطر نداشتنِ شماره های نزدیکانمون یا حافظه ی ضعیف تر می تونه بی مورد تر باشه چون فضای بزرگی از مغزمون باز بشه".........ن اتفاقن بیمورد نیست چون تهه این روند میشه یه مغزه بزرگ و یه عالمه ماشینه بزرگ ک به این مغز وصله......دگ ن پا داریم ن دست بلکه جاشون کارایی داریم!
" ایرادتش رو توی این وبلاگ دریافت نکردم ..".......ایراد تو قسمته آخره بلاگ بیان شده.....حرفهای مک لوهان.....وقتی ک این خودآگاهیه جمعی تبدیل به سیستمه بسته میشه.....یعنی دگ ما از بیرون درکی نداریم و درکمون از بیرون محدود میشه به تصوراتمون از بیرون!.....که تو فضایه مجازی افراد واسه همدیگه میگن!
سلام
تشبیه نگرانی ما برای از دست دادن حافظه ی مغزی به نگرانی های انسان های گذشته / و روند قدیمی در لباس جدید رو قبول دارم! یکم اگه بخوام این موضوع رو توی ذهنم بسط بدم و همینطور به اشتراک بزارم نظرم اینه
داشتن نیروی ماهیچه ای بعد از پایین اومدن درگیری های جنگی و بدست اوردن غذا برای بشر به ندرت الزامی محسوب میشده و اگه نیاز های از این قبیل در افراد محدود تری پرورش پیدا می کرد عده ای می تونستن روی پرورش مغز سرمایه گذاری کنن. پس دقیقن نگرامی ما برای به خاطر نداشتنِ شماره های نزدیکانمون یا حافظه ی ضعیف تر می تونه بی مورد تر باشه چون فضای بزرگی از مغزمون باز بشه برای مثال
و نکته ی دیگه خوداگاهی جمعی!
این نکته ای که برای تجربه کردن سریع تر افراد از یه چیز مطرح کرد هم خیلی خوبه. نه تنها اشتراک طرز تهیه ی غذاها، ادرس فروشگاه ها، لباس ها، بلکه این اشتراک گذاری توی اشتراک حس ها و افکار و منطق ما هم موثره. توی وبلاگ قبل گفتم من از اینکه میشه فضای بیشتری رو کنترل کرد و همین باعث وسعت ذهن میشه خوشحالم. ایرادتش رو توی این وبلاگ دریافت نکردم ..
"من کلا با ابزار های حافظه بیرونی سنتی بیشتر کِیف میکنم نوشتن و کاغذ و کتاب و نقاشی و اینا"....اصن این قدیمیا یچی دیگن ...ادم حس میکنه روح دارن ک آخرایه بلاگ دلیلشو گفته
"مهمونی هم که میریم بیشتر از این که از دور هم بودن لذت ببریم سرمون گرمِ همین اشتراک گذاری هاست
غذا ها هم که قبل از معده میره تو ایسنتاگرام اینستا رو هم بذاریم تو یخچال خراب نشن غذا ها "........من ازین کار بیزارم ....ولی شاید ناخوداگاه خودمم مرتکب شم
سلام
مطلبِ جالبی بود
من کلا با ابزار های حافظه بیرونی سنتی بیشتر کِیف میکنم نوشتن و کاغذ و کتاب و نقاشی و اینا جدید هاشم البته خوبه کار و خیلی راحت میکنه هاااا
اشتراک گذاری
مهمونی هم که میریم بیشتر از این که از دور هم بودن لذت ببریم سرمون گرمِ همین اشتراک گذاری هاست
غذا ها هم که قبل از معده میره تو ایسنتاگرام اینستا رو هم بذاریم تو یخچال خراب نشن غذا ها
همین دیگه
مرسی
تشبیه نگرانی ما برای از دست دادن حافظه ی مغزی به نگرانی های انسان های گذشته / و روند قدیمی در لباس جدید رو قبول دارم! یکم اگه بخوام این موضوع رو توی ذهنم بسط بدم و همینطور به اشتراک بزارم :D نظرم اینه
داشتن نیروی ماهیچه ای بعد از پایین اومدن درگیری های جنگی و بدست اوردن غذا برای بشر به ندرت الزامی محسوب میشده و اگه نیاز های از این قبیل در افراد محدود تری پرورش پیدا می کرد عده ای می تونستن روی پرورش مغز سرمایه گذاری کنن. پس دقیقن نگرامی ما برای به خاطر نداشتنِ شماره های نزدیکانمون یا حافظه ی ضعیف تر می تونه بی مورد تر باشه چون فضای بزرگی از مغزمون باز بشه برای مثال
و نکته ی دیگه خوداگاهی جمعی!
این نکته ای که برای تجربه کردن سریع تر افراد از یه چیز مطرح کرد هم خیلی خوبه. نه تنها اشتراک طرز تهیه ی غذاها، ادرس فروشگاه ها، لباس ها، بلکه این اشتراک گذاری توی اشتراک حس ها و افکار و منطق ما هم موثره. توی وبلاگ قبل گفتم من از اینکه میشه فضای بیشتری رو کنترل کرد و همین باعث وسعت ذهن میشه خوشحالم. ایرادتش رو توی این وبلاگ دریافت نکردم ..
سلام سلام
"پس دقیقن نگرامی ما برای به خاطر نداشتنِ شماره های نزدیکانمون یا حافظه ی ضعیف تر می تونه بی مورد تر باشه چون فضای بزرگی از مغزمون باز بشه".........ن اتفاقن بیمورد نیست چون تهه این روند میشه یه مغزه بزرگ و یه عالمه ماشینه بزرگ ک به این مغز وصله......دگ ن پا داریم ن دست بلکه جاشون کارایی داریم!
" ایرادتش رو توی این وبلاگ دریافت نکردم ..".......ایراد تو قسمته آخره بلاگ بیان شده.....حرفهای مک لوهان.....وقتی ک این خودآگاهیه جمعی تبدیل به سیستمه بسته میشه.....یعنی دگ ما از بیرون درکی نداریم و درکمون از بیرون محدود میشه به تصوراتمون از بیرون!.....که تو فضایه مجازی افراد واسه همدیگه میگن!
سلام
تشبیه نگرانی ما برای از دست دادن حافظه ی مغزی به نگرانی های انسان های گذشته / و روند قدیمی در لباس جدید رو قبول دارم! یکم اگه بخوام این موضوع رو توی ذهنم بسط بدم و همینطور به اشتراک بزارم نظرم اینه
داشتن نیروی ماهیچه ای بعد از پایین اومدن درگیری های جنگی و بدست اوردن غذا برای بشر به ندرت الزامی محسوب میشده و اگه نیاز های از این قبیل در افراد محدود تری پرورش پیدا می کرد عده ای می تونستن روی پرورش مغز سرمایه گذاری کنن. پس دقیقن نگرامی ما برای به خاطر نداشتنِ شماره های نزدیکانمون یا حافظه ی ضعیف تر می تونه بی مورد تر باشه چون فضای بزرگی از مغزمون باز بشه برای مثال
و نکته ی دیگه خوداگاهی جمعی!
این نکته ای که برای تجربه کردن سریع تر افراد از یه چیز مطرح کرد هم خیلی خوبه. نه تنها اشتراک طرز تهیه ی غذاها، ادرس فروشگاه ها، لباس ها، بلکه این اشتراک گذاری توی اشتراک حس ها و افکار و منطق ما هم موثره. توی وبلاگ قبل گفتم من از اینکه میشه فضای بیشتری رو کنترل کرد و همین باعث وسعت ذهن میشه خوشحالم. ایرادتش رو توی این وبلاگ دریافت نکردم ..
مثله همیشه عالیه
ممنونم ازت
ممنون ک وقت میزاری
قابل تامل
مثله همیشه عالیه
ممنونم ازت
سپاس ازت ک وقت گذاشتی
{h}
جالب ممنون ارین جان
نه الان میرم میخونمش
بلاگه قبلیو خوندی؟
سلام جاندایی جان
"من کلا با ابزار های حافظه بیرونی سنتی بیشتر کِیف میکنم نوشتن و کاغذ و کتاب و نقاشی و اینا"....اصن این قدیمیا یچی دیگن ...ادم حس میکنه روح دارن ک آخرایه بلاگ دلیلشو گفته
"مهمونی هم که میریم بیشتر از این که از دور هم بودن لذت ببریم سرمون گرمِ همین اشتراک گذاری هاست
غذا ها هم که قبل از معده میره تو ایسنتاگرام اینستا رو هم بذاریم تو یخچال خراب نشن غذا ها "........من ازین کار بیزارم ....ولی شاید ناخوداگاه خودمم مرتکب شم
ممنون ازت جاندایی
آهنگ هم عالی
انسان ابزار رو دقیق متوجه نشدم توضیح لدفن
سلام
مطلبِ جالبی بود
من کلا با ابزار های حافظه بیرونی سنتی بیشتر کِیف میکنم نوشتن و کاغذ و کتاب و نقاشی و اینا جدید هاشم البته خوبه کار و خیلی راحت میکنه هاااا
اشتراک گذاری
مهمونی هم که میریم بیشتر از این که از دور هم بودن لذت ببریم سرمون گرمِ همین اشتراک گذاری هاست
غذا ها هم که قبل از معده میره تو ایسنتاگرام اینستا رو هم بذاریم تو یخچال خراب نشن غذا ها
همین دیگه
مرسی