دیوار کاربران


↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

فکر تخریب من نباش !

به آخر که رسیدی دست تکان بده ، خودم فرو می ریزم . . .

::+5
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
√ شـــاید ....

http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/93537/

بلاگ جدیدم .

saeedhan
saeedhan
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

. . . . . .¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. . . .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . . . ´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . . . . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . . . .´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . . . .´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . . . .´´´´´´´´´´´¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . . . .´´´´´´´´´´´´¶¶

saeedhan
saeedhan
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

چه دوستی پاکی دارند کفشها...

یکی گم شود...دیگری محکوم به آوارگیست

123qweasdzxc
123qweasdzxc
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

parvaneh8888 :
عالي

اورین

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را،

کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ، مادربزرگ

delaram_persona
delaram_persona
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

عالي

sami_danger
sami_danger
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

از تموم زندگی من تو رو می خوام و بس
عشق تو یعنی نفس تو یعنی همه چیز و همه کس
تا ته خط با منی لحظه هامون خاطرست
عشق تو یعنی نفس تو یعنی همه چیز و همه کس
مثل یه خوابه این روزای قشنگ
زندگی چقدر خوبه پر رنگ و آهنگ
می دونم اسم این حس تازه چیه
می دونم خوده عشق آره واقعیه
از تموم زندگی من تو رو می خوام.و بس
عشق تو یعنی نفس تو یعنی همه چیز و همه کس
تا ته خط با منی لحظه هامون خاطرست
عشق تو یعنی نفس تو یعنی همه چیز و همه کس
تو مثل ماهی تو شبای تیره
توی بدترین حالم با تو آروم میشم
باور خوشبختی کنارت چه سادست
حال من هر لحظه با تو فوق العاده ست
از تموم زندگی من تو رو می خوام و بس
عشق تو یعنی نفس تو یعنی همه چیز و همه کس
تا ته خط با منی لحظه هامون خاطرست
عشق تو یعنی نفس تو یعنی همه چیز و همه کس

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۲۰

پشت کاجستان ، برف.

برف، یک دسته کلاغ.

جاده یعنی غربت.

باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.

شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.

من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس.

می نویسم، و فضا.

می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.

یک نفر دلتنگ است.

یک نفر می بافد.

یک نفر می شمرد.

یک نفر می خواند.

زندگی یعنی : یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدی ؟

دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،

کودک پس فردا،

کفتر آن هفته.

یک نفر دیشب مرد

و هنوز ، نان گندم خوب است.

و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.

قطره ها در جریان،

برف بر دوش سکوت

و زمان روی ستون فقرات گل یاس

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

صدا كن مرا.
صداي تو خوب است.
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن مي‌رويد.

در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم.
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.
و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش‌بيني نمي‌كرد.
و خاصيت عشق اين است.

كسي نيست،
بيا زندگي را بدزديم، آن وقت
ميان دو ديدار قسمت كنيم.
بيا با هم از حالت سنگ چيزي بفهميم.
بيا زودتر چيزها را ببينيم.
ببين، عقربك‌هاي فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردي بدل مي‌كنند.
بيا آب شو مثل يك واژه در سطر خاموشي‌ام.
بيا ذوب كن در كف دست من جرم نوراني عشق را.

مرا گرم كن
(و يك‌بار هم در بيابان كاشان هوا ابر شد
و باران تندي گرفت
و سردم شد، آن وقت در پشت يك سنگ،
اجاق شقايق مرا گرم كرد.)

در اين كوچه‌هايي كه تاريك هستند
من از حاصل ضرب ترديد و كبريت مي‌ترسم.
من از سطح سيماني قرن مي‌ترسم.
بيا تا نترسم من از شهرهايي كه خاك سياشان چراگاه جرثقيل است.
مرا باز كن مثل يك در به روي هبوط گلابي در اين عصر معراج پولاد.
مرا خواب كن زير يك شاخه دور از شب اصطكاك فلزات.
اگر كاشف معدن صبح آمد، صدا كن مرا.
و من، در طلوع گل ياسي از پشت انگشت‌هاي تو، بيدار خواهم شد.
و آن وقت
حكايت كن از بمب‌هايي كه من خواب بودم، و افتاد.
حكايت كن از گونه‌هايي كه من خواب بودم، و تر شد.
بگو چند مرغابي از روي دريا پريدند.
در آن گيروداري كه چرخ زره‌پوش از روي روياي كودك گذر داشت
قناري نخ زرد آواز خود را به پاي چه احساس آسايشي بست.
بگو در بنادر چه اجناس معصومي از راه وارد شد.
چه علمي به موسيقي مثبت بوي باروت پي برد.
چه ادراكي از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراويد.

و آن وقت من، مثل ايماني از تابش "استوا" گرم،
تو را در سرآغاز يك باغ خواهم نشانيد.

BadZat
BadZat
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

کار دنیا رو ببین ! تپش قلبم شده مثل تبلیغ پفیلا ! یکی واسه تو ! یکی واسه من !