دیوار کاربران


siahsiah
siahsiah
۱۳۹۲/۱۲/۲۰

ادمی دراغوش خداغمی نداشت..
پیش ازخدا حسرت هیچ بیش وکمی نداشت..
دل ازخدابریدودرزمین نشست..
صدبارعاشق شد ودلش شکست...
به هرطرف نگاه کرد راهش بسته بود..
یادش امد یک روز دل خدارا شکسته بود...

farid2218
farid2218
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

از این تکرار ساعتها
از این بیهوده بودنها
از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها
نیرنگها
شکها
خیانتها
از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم …
دلم پرواز میخواهد !

amir0bahal
amir0bahal
۱۳۹۲/۱۲/۱۷

مسکنی میخواهم ‎
مثل آغوش تو‎...
سرم را درآغوش بگیر،‎
این درد لعنتی امانم را بریده است ‎،
هیچ آرامبخشی اثر نمیکند‎
تو دوای تمام درهایم شده ای ...

Arel
Arel
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

از شکست نترس

از سعی نکردن بترس !

mrb62
mrb62
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

به سلامتی اون رفیقی که یه روز میاد سر خاکم اما نمی تونم جلو پاش پاشم …
اما خیالم راحته که خاک زیر پاشم !

hosein12345
hosein12345
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

دلتنگى”

حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره

تمنای بودنش رامیکند

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛ اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …

hamed65
hamed65
۱۳۹۲/۱۱/۲۵

مراقب باشید...در همین دنیای مجازی گرگ هایی هستند که به ذنبال طئمه های خویش اند...
شیطان هم یک روز فرشنه بود...

hamed65
hamed65
۱۳۹۲/۱۱/۲۵

این روزها ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﺭﻩ ﻯ ﮔﺮﮒ ﻫﺎﺳﺖ

ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺷﻤﻨﯽ

ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﻴﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻧﯽ

ﻣﺎ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﮔﺮﮒ ﻧﺒﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻴﻢ