بلاگ كاربران


  • میدونستی دوست دارم...

  • میدونستی دوست دارم ولی نمیدونم چرا بهم گفتی تموم کنیم!آخه من چه جوری باید بهت ثابت میکردم که دوست دارم؟؟حالا همه چی تموم شده،یعنی از همون اول هم تموم شده بود،آره اون از خیلی وقت پیش حرف جدایی میزد!فکر کنم خیلی خوشحالی عزیزم خوشی تو خوشی منه...پس به این جدایی خوش باش! بهم گفت یه آرزو دارم برام دعا کن....چه شب هایی که برای برآورده شدن آرزوش اشک ریختم و دعا کردم...اما حیف نمیدونستم آرزوش جدایی ا…
  • چقدر سخته...

  • چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به دلت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوزم دوسش داری....   چقدر سخته دلت بخواد سرت رو به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش تمام وجودت له شده...   چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش چیزی جز سلام نتونی بگی...   چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه…
  • گفته باشم....!!

  • گفته باشم.....!! من درد می کشم تو اما... چشم هایت را ببند سخت است بدانممی بینی و بی خیالی........  
  • می ترسم....

  • می ترسم.... کسی بوی تنت را بگیرد نغمه دلت را بشنود و تو خو بگیری به ماندنش چه احساس خط خطی و مبهم است این عاشقانه های خود خواه من.......
  • سه نقطه های آخر نوشته هایم...

  • سه نقطه آخر نوشته هایم همان حرف هایی است که نمی شد زد همان حرف هایی است که نمی شود مترادف جوهری برایشان پیدا کرد از همان قبیل احساس هایی اند که انگار قرار است همیشه ناگفته باقی بمانند همان هایی اند که نه اشک میشوند و نه حرف و فقط و فقط یک بغض اند که معمولا منشأشان گنگ است و دست آخر برای خلاص کردن خود انسان مجبور به یک لبخند تلخ مصنوعی می شود گاهی هم آخرین امید یک احساس برای پایانی خوش است   ا…
  • دلواپس تو میشوم

  • تمام هوا را بو میکشم چشم می دوزم، زل می زنم انگشتم را بر لبان زمین می گذارم هیسس...! میخواهم رد نفس هایش به گوش برسد....! اما....! گوشم درد میگیرد از این همه بی صدایی دلتنگی هایم را مچاله میکنم و پرت میکنم به سمت آسمان دلواپس تو می شوم که کجای قصه یمان سکوت کرده ای که تورا نمیشنوم....…
  • امشب تو جشنت عزیزم

  • امشب تو جشنت عزیزم نمیدونی چی کشیدماما کاش اشکام نبودنتو رو واضح تر میدیدمآخرین جمله نامماینه از ته وجوووووووودمبرو خوشبخت بشی عزیزمخیلی عاشق تو بودم.... 
  • چقدر بی انصافی

  • چقدر بی انصافی تو اینجایی و من باید سوت و کورترین لحظاتم را در سررسید ذهنم حک کنمتو اینجایی و من بایدتجسم کنم کسی را که در ذهنم است به جای تو...و باز من و دلتنگیدلتنگی هایی که حتی با حضورت هم رفع نمیشودو هنوز نرفته ای دلم برایت تنگ میشود!…
  • اشتباه

  • چه اشتباه بزرگی است تلخ کردن زندگیمان بخاطر کسی که در دوری ما شیرین ترین لحظاتش را سپری میکند...