دیوار کاربران


мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۱۰/۲۹

+5

Artaan
Artaan
۱۳۹۲/۱۰/۲۹

اگر ما نتوانیم کسى که مى‌بینیمش را دوست داشته باشیم ،چگونه مى‌توانیم خدا را که نمى‌توانیم ببینیمش دوست داشته باشیم؟
مادر ترزا



+5

iranons
iranons
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

عشق برای یک مرد فقط صفحه ای از کتابه ولی برای یک زن تموم تاریخ زندگیشه
*****5ََََ

saraiiiiiii
saraiiiiiii
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

یـکے از همیـن روز هـآ

بـآید خـدآ رآ صـدآ بـزنم !

یـک میـز دو نفـره دو صنـدلے !

یـکے مـن یـکے خـدآ !

حـرف نمی زنـم

نگـآهـم کـآفیسـت

مے دآنـم بـرآیم اشـک مے ریـزد . .

aoo
aoo
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

هرگاه خدا تورا به پرتگاهي هدايت كرد به او اعتماد كن،يا ترا در آغوش خواهد گرفت يا پرواز را به تو خواهد آموخت

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

یه بازی کامپیوتری هم بسازن دختره از خونش میخاد بره دانشگاه و برگرده... بعد تو هر مرحله هم باس گشت ارشادو به سختی رَد کنه، گیر نکنه . غول آخرم حراست دانشگاهِ .............

mozhgan2013
mozhgan2013
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که
*پدر تنها قهرمان بود *
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود...*

Artaan
Artaan
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی توانی او را ببخشی بدان که اشکال در کوچکی قلب توست نه در بزرگی گناه
مانند پرنده ای باش که روی شاخه سست وضعیف لحظه ای می نشیند
و آواز می خواند
و احساس سرما می کند شاخه می لرزد
به آواز خواندن خود ادامه می دهد ولی با این حال
زیرا مطمئن است
که بال و پر دارد

0Reza
0Reza
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

گرمایی بوده ام همیشه ولی بین خودمان بماند ،

سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد...

.

.

.

مرا میان بازوانت مومیایی کن شايد ... هزاران سال بعد...

باستان شناسان کنجکاوی از عاشقانه های دستانت رمز گشایی کنند

sarina68
sarina68
۱۳۹۲/۱۰/۲۸

http://www.hamkhone.ir/member/26219/blog/view/79670/

sar bezani khoshhal misham
mamnoon
+5+