دیوار کاربران


sarakhanum
sarakhanum
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

مأمور دهن یارو رو بو میکنه ، میگه عرق خوردی . . . ؟

! میگه ، نه به خدا زیاد حرف زدم دهنم عرق کرده

. . .

!


asal100
asal100
۱۳۹۲/۱۲/۲۸

دلم “قُرص” است وقتی مُسَکِنم تویی !

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۲/۱۲/۲۸

نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست

اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد …

♥♥♥♥♥♥♥♥+5♥♥♥♥♥♥♥♥
√ شـــــــــادی....

http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/95200/

بلاگ جـــــــــدیدم.خوش حال میشم بیایید نظر بدید

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۱۷

صداي آب مي آيد ، مگر در نهر تنهايي چه مي شويند؟
لباس لحظه ها پاك است‌.

ميان آفتاب هشتم دي ماه
طنين برف ، نخ هاي تماشا ، چكه هاي وقت‌.
طراوت روي آجرهاست‌، روي استخوان روز.
چه مي خواهيم؟
بخار فصل گرد واوه هاي ماست‌.
دهان گلخانه فكر است‌.

سفرهايي ترا در كوچه هاشان خواب مي بينند.
ترا در قريه هاي دور مرغاني بهم تبريك مي گويند.

چرا مردم نمي دانند
كه لادن اتفاقي نيست ،
نمي دانند در چشمان دم جنبانك امروز برق آبهاي شط
ديروز است؟
چرا مردم نمي دانند
كه در گل هاي نا ممكن هوا سرد است؟

siahsiah
siahsiah
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

میگذاشتی من نیزحرفهایم رابرایت بگویم
لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم،
حتی اگرشده در خیالم دستهایت را بگیرم
چه راحت شکستی دلم را،حتی نشنیدی یک کلام ازحرفهایم را،
چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم،حالا من مانده ام وتنهایی ویک دریای غم
چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست …
به جا ماندخاطره های شیرین در لحظه های با هم بودنمان و همه ی این خاطره هادریک لحظه بر بادرفت…
فکرش را هم نمیکردم این روز بیاید ، همیشه فکر میکردم فردا دوباره لحظه دیدارمان بیاید…
این روزها خیلی دلم گرفته،سردرگم و بی قرارم،حس میکنم آخرین روزهاست ودراین لحظه هاحتی میتوانم نفسهایم را بشمارم…
نفسهایی که دیگردرهوای تو نیست ، ثانیه هایی که به یاد تو است و در کنار تو نیست ، لحظه هایی که حتی به خیال تو نیست …
تا قبل از آمدنت ، داشتنت برایم رویا بود ، با همان رویا سر میکردم زندگی ام را ، تا تو آمدی ….
حقیقت شد آن رویای شیرین ، تا تو رفتی ، کابوس شد آن لحظه های شیرین و اینجاست که دیگر حتی رویای تو نیز دلم را خوش نمیکند ، اینجاست که تنها تو را میخواهم نه نبودنت را…
حرف آخرت همین بود؟ خداحافظ؟
صبر میکردی اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ، حتی تو برای آخرین بار هم که شده آرامم نکردی …
گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی….

saeidbsaeid
saeidbsaeid
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

تو این سالی که گذشت اگه دلتونُ شکستم ، اگه حرفی زدم ، اگه برخورد بدی کردم و اگه اذیتتون کردم...
بسیار کار خوبی کردم
و سال آینده هم برنامه همینه

پیشاپیش سال نو مبارک

saeidbsaeid
saeidbsaeid
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

تو این سالی که گذشت اگه دلتونُ شکستم ، اگه حرفی زدم ، اگه برخورد بدی کردم و اگه اذیتتون کردم...
بسیار کار خوبی کردم
و سال آینده هم برنامه همینه

پیشاپیش سال نو مبارک

saeidbsaeid
saeidbsaeid
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

منم ساده بودم باختم

اما وقتش رسید که دستم رو بجای دراز کردن و التماس کردن به زانوهام بگیرم و بلند شم و با افتخار زندگی کنم

گلایه داشتم از همه ، از خدا ، هر روز سر و کله زدن با خودم ... ، جرو بحث با همه ، حتی با خدا به هم زدم

خدا

کمکی که هیچوقت دریغ نشد از طرف همین خدا بود

... خدا

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

بلند شو و همراه کلاغ قصه ها به خانه ام بیا

اینجا یکی از بودهای قصه سال هاست

چشم انتظار آن یکی نبود نشسته است !

او رفت همین …

قصه ام کوتاه بود به سر رسید !

کلاغ جان تو هم برو شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !

0Arta
0Arta
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮﻭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﻫست ، ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺸﻨوه ﻧﺎﺧﻮﺩﺍﮔﺎﻩ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺳﻤﺖ… ﯾﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺫﻭﻕ ، ﯾﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﺴﺮﺕ ، و یا از روی نفرت …!