دیوار کاربران


sina_285
sina_285
۱۳۹۴/۰۹/۱۲

رد من را بگذاريد به شيدايي خويش
ساغرم را بگذاريد به اغوايي خويش

چه هراسي ست مرا درد دمادم بدهند؟
خو گرفته به غمم صرف شکيبايي خويش

عشق فرموده که رسواي جهاني بشوم
حال من را بسپاريد به رسوايي خويش

همچو فواره که در اوج بيفتد ز غرور
در سقوطم ز نفس هاي تماشايي خويش

من همان خشت فرو ريخته از زلزله ام
که دگر نيست در انديشه ي برپايي خويش

بعد مرگم بنويسيد که عهدش نشکست
تا ابد ماند وفادار به تنهايي خويش

محمد
محمد
۱۳۹۲/۱۱/۱۶

گفت جبران میکنم ...

گفتم کدام را ؟؟؟

عمر رفته را ؟؟؟

روح شکسته را ؟؟؟

دل مرده اما تپنده را ؟؟؟

یک دریا اشک را ؟؟؟

حالا من هیچ.... چگونه جواب این تارهای سفید را میدی ؟؟؟

نگاهی به سرم کرد و گفت: وای !!!

خبر نداشتم چه پیر شدی ....

گفتم جبران میکنی ؟؟؟

سرش رو انداخت پایین و گفت کدام را ؟؟؟

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۲/۱۰/۱۵

ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩﻩ،
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻬﺶ
ﻣﯿﮕﻪ : ﻓﻠﺪﻭﺳﯽ، ﺷﺎﻋﻠﻢ، ﻋﺠﯿﺠﻢ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﯿﮑﺎﻝ
ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ؟ - ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺑﺎ ﺍﻓﺴﻮﺱ
ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺴﯽ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﺳﯽ -
ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺩﻫﻪ ﻫﺸﺘﺎﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪﻥ
ﺭ ﯼ ﺩ ﻥ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺭﺳﯽ

MOeIN_M
MOeIN_M
۱۳۹۲/۰۷/۰۵

سلام
حال همه ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند
با این همه عمری اگر باقی بود ، طوری از کنار زندگی می گذرند

که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بی درمان
.
.
http://www.hamkhone.ir/member/11222/blog/view/55401--/
+5

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۷/۰۴

☆❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤☆

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

بوﮮ هجرتــــ می آید ...

باید امشبــــ برومــ ...

باید امشبــــ ،

چمدانـﮯ را کـﮧ بـﮧ اندازه ی پیراهن تنهایـﮯ من جا دارد ،

بردارمــ و بـﮧ سمتـﮯ برومــ ...

رو بـﮧ آن وسعتـــ بـﮯ واژه کـﮧ همواره مرا مـﮯخواند ...

کـَفشـــ ـهایم کـــو ؟!

( سـٌهرابـــــ )



◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

❤❤❤ My New Blog ❤❤❤

◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣
❧❣ پـرنـده ی مهـاجـِر ❧❣

http://www.hamkhone.ir/member/1785/blog/view/54964/

نظــــــرتـون واســَـم مهمـــه ...
◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

☆❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤☆
80

MOeIN_M
MOeIN_M
۱۳۹۲/۰۷/۰۴

کاش روياهايمان روزي حقيقت مي شدند

تنگناي سينه ها دشت محبت مي شدند

سادگي مهر و صفا قانون انسان بودن است

کاش قانونهايمان يک دم رعايت مي شدند

اشکهاي همدلي از روي مکر است و فريب

کاش روزي چشم هامان با صداقت مي شدند

گاهي از غم مي شود ويران دلم

کاشکي دلها همه مردانه قسمت ميشدند

http://www.hamkhone.ir/member/11222/blog/view/55325--/
+5

rezamargan051
rezamargan051
۱۳۹۲/۰۶/۲۳

اینایی که از تاکسی پیاده میشن
بعد تازه دستشونو میکنن تو این جیبشون
بعد دستشونو میکنن تو اون جیبشون
بعد بقیه جیباشونو میگردن
کیف پولشونو درمیارن و یه ۱۰هزار تومنی مثلن میدن
به راننده تاکسی تا اون خوردش کنه ۹۵۰۰تومن بهشون پس بده
رو باید توی میدون اصلیه شهر دار زد !
5+

hamedaj007
hamedaj007
۱۳۹۲/۰۶/۲۱

بیچاره مردا : وقتی بدنیا میان همه حال مامانشونو میپرسن -
وقتی ازدواج میکنن همه میگن چه عروس قشنگی-
وقتی میمیرن همه میگن بیچاره زنش
+5

ugd1236987
ugd1236987
۱۳۹۲/۰۶/۲۱

با من دوس میشی

sajadss1
sajadss1
۱۳۹۲/۰۶/۲۰

حیف نون می ره عیادت مادرزنش. می پرسه “بهتری؟”

مادرزنش می گه: “تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد می کنه…”

حیف نون می گه: “انشاالله اون هم قطع می شه!”