دیوار کاربران


niyazz24
niyazz24
۱۳۹۲/۱۲/۰۱

پس از اَفرینش اَدم ...خدا گفت به او:

نازنینم اَدم....

با تو رازی دارم !..

اندکی پیشتر اَی ..

اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

... زیر چشمی به خدا می نگریست !..

محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست ...

نازنینم اَدم!!. قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید !!!..

یاد من باش ... که بس تنهایم !!.

بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!

به خدا گفت :

من به اندازه ....

من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...

به اندازه عرش ..نه ....نه

من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

اَدم ،.. کوله اش را بر داشت

خسته و سخت قدم بر می داشت !...

راهی ظلمت پر شور زمین ..

طفلکی بنده غمگین اَدم!..

در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ...

زیر لبهای خدا باز شنید ،...

نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...

نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!

نازنینم اَدم ....

نبری از یادم ...

bardiya_tanha
bardiya_tanha
۱۳۹۲/۱۰/۲۹

روزگار نخند...کمی حیا کن...مگرنمیبینی که سیاه پوش آرزوهایم هستم

niyazz24
niyazz24
۱۳۹۲/۰۹/۳۰

آنگاه که تولد دختری بی گناه مایه ننگ عرب ها بود...
آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول نمی انجامید....
نیاکان پاکمان ... بلندترین شب سال را شب تولد مینو (الهه زن) و میترا ( الهه خورشید ) را یلدا نام نهادند و
گرامی داشتند و شادی کردند...
یلدا یادگار نام وطن و عروس زمستان در راه است ...
ایران من...
هم وطنم ...
یلدا مبارک