دیوار کاربران


honeybr3
honeybr3
۱۳۹۲/۱۱/۲۲

سلام دوست خوب من

کاش می شد بعضی ها کمی انسان بودند

و چشمان کور خود را باز می کردند

و اگر شهامت داشتند دل انسان ها را

با شکستن دل دیگر انسان ها مثلا شاد نمی کردند

************************************************
سر خاک من...!!
http://www.hamkhone.ir/member/335/blog/view/85603--/
************************************************

یه سری به بلاگام بزن دوست خوب خوشحالم میکنین

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۱/۲۰

حرف های زیادی داری

سکوت علامت چیست

نمی دانم علامت رضایت است

یا همان جواب ابلهان خاموشی است

معنی جدیدی به سکوت داده ای

سکوتت را می فهمم

یعنی انتظار

mehrdad98
mehrdad98
۱۳۹۲/۱۰/۳۰

مورد داشتیم برای عوض کردن لامپ تیر چراغ برق از کلیپس دختره کمک گرفتن

+5

cospiyan
cospiyan
۱۳۹۲/۱۰/۳۰

دوست عزیز گرامی بلاگ جدید دادم بیان سر بزنین خوش حال میشم

http://www.hamkhone.ir/member/13494/blog/view/79187/

همتونو دوس دارم

i love all

alij
alij
۱۳۹۲/۱۰/۲۹

خیلی خوش گلی عزیزم واییییییییییییی آه جونم

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۰/۲۳

عـاشــق روزهــــایـــی هَـــستـــم

که مهـــربـــان میـــــشـــوی . . .

حتـــی اگــــر نفـــهـــــمَـم چـــرا!

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۰/۲۱

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند اموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد ورنج وکار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

mehrdad98
mehrdad98
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود

zahra114
zahra114
۱۳۹۲/۱۰/۱۹

برای این که خواب، او را از نماز شب محروم نکند، ساعت کوک می کرد تا به

موقع بیدار شود.بعد از شهادتش شبی، در همان اتاقی که نماز شب

می خواند، درست در همان ساعت از نیمه شب چراغ اتاقش روشن شد.

saeeeeeed70
saeeeeeed70
۱۳۹۲/۱۰/۱۶

زانو نخواهم زد حتی اگر سقف اسمان کوتاهتر از قدم باشد مگر در برابر ''خداوند''