توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
قاب عکسی در دست
و دلی پراحساس
دست هایم که در این فاصله ها جا ماندند
ودلم بود که پشت سر این فصل
خزان گشت و برید
خیره ماندم به خودم
وسرودی که لبه طاقچه :دل از بر بود
و به این حسه عجیبی که در این خانه تو را کم دارم
نظرات دیوار ها
تو چقدر به من نزديکي با اين همه فاصلهاي که من از تو گرفتهام. ...تو که اين قدر
دلسوز مني! ... ...خدايا تو کي نبودي که بودنت دليل بخواهد؟ تو کي غايب بودهاي
که حضورت نشانه بخواهد؟ تو کي پنهان بودهاي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟ ...کور
باد چشمي که تو را ناظر خويش نبيند. کور باد نگاهي که ديدهباني نگاه تو را درنيابد.
بسته باد پنجرهاي که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود. و زيانکار باد سوداي بندهاي
که از عشق تو نصيب ندارد.