دیوار کاربران


AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۴/۰۱

تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی . . .

Artaan
Artaan
۱۳۹۳/۰۴/۰۱

برای بعضی درد ها
نه می توان گریه کرد ...
نه می توان فریاد زد ...
فقط می توان
نگاه کرد و شکست ...

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۳/۳۱

عزیزمی

shadmehr202
shadmehr202
۱۳۹۳/۰۳/۳۱

http://www.hamkhone.ir/member/19957/blog/view/125374/

http://www.hamkhone.ir/member/19957/blog/view/125376/

دوتا بلاگ گذاشتم تو مایه های طنز !!!!!!!!!!!!!!!!

به یه بار خوندنش می ارزه !!!!!!!!!!!!!!!!!!

سر بزنی ، خوشحال میشم ، در ضمن انبساط خاطریه واست ..............

نظر بدین حتما .................. لطفا

+ + + + +
100

mrb62
mrb62
۱۳۹۳/۰۳/۳۰

می بخشم...!

کسانی راکه هرچه خواستند...

با من

با دلم

با احساسم

با غرورم کردند...!

و من را دردور دست خودم تنها گذاشتند...!

و من امروز به پایان خودم نزدیکم...!

پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم...

آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند...!

همین ...

ORMAJD
ORMAJD
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+ 5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5+5

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

بسیار وقتها با یکدیگر
از غم و شادی خویش سخن ساز می کنیم
اما,
در همه چیز رازی نیست,
گاه به سخن گفتن از زخمها نیازی نیست,
سکوت ملالها از رازها سخن تواند گفت.

مارگوت بیگل
ترجمه احمد شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

کیستی که من اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم
کیستی که من این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش با تو
درنگ می کنم!

احمد شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

دلتنگی های آدمی را،
باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی
به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
و
من


مارگوت بیگل
ترجمه احمد شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

کیستی که من
اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم...
کلید قلبم را
در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سربر شانه‌ی تو
اینچنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من
اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!
کیستی که من
جز او
نمی بینم و نمی یابم ؟!!
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور
زیبا
و
روان
دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم
جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد
ازفردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده...
کیستی
ای مهربان ترین؟

احمد شاملو