دیوار کاربران
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۲۸
نمیدونم چرا حرف زدن برام سخته یه نفر بهم گفت که گفتن ناگفته های قلبت آرومت میکنه ولی چه جوری؟از کجا بگم؟فقط بگم من خسته ام از دروغ از ریا،قلب من زخمی دو رنگیه زخمی نامردی زخمی حرفایی که چه زود فراموش شد...چه زود محو شدمثل "ها" روی شیشه....حرفا واسه من فقط یه "ها" روی قلبم شدن ومن همچنان بی باورم...خدایا ... سنگ کن که شیشه ای است... و با هر ضربه ترک بر میداردمیترسم همین روزها شکسته که نه ! کوبیده شود...من دوباره... شدم در کنار تن ها...و در کنار خدایی که فقط او را داشتم و شکر که هنوز دارم خدایا هوای این دل شیشه ای رو داشته باش...خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز منو این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت.... |
|
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۲۸
ناراحتم و دل شکسته این نیزبگذرد ..آری میگذرد .. |